بسم الله الرحمن الرحیم

لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿١٠﴾
همانا ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یادنامه شما در آن هست یا به عبارت بهتر برنامه زندگی شما در این کتاب گنجانده شده ، آیا نمی اندیشید ؟
این کلام ، انسانِ هوشیار را باید بیدار کند ، خداوند بی جهت که گفت و گو نمی کند ، پیامبر خدا هم کلام وحی را آورده است . وقتی خدا می فرمایند کتابی برای شما نازل کردیم که در آن برنامه زندگی شما هست به یقین تمام سؤالات ما را در یک زندگی دنیایی پاسخگو است ، کجا دنبال پاسخ می گردیم ؟ کجا می خواهیم برویم یاد بگیریم ؟ در فضاهای مجازی تحت عنوان راهنمایی هایی برای زندگی زن و شوهرها ، هر مستهجنی را می نویسند ، هرچیز نامربوطی را می نویسند ، تحت عنوانی که راهنمایی کنند زن و شوهرها نسبت به هم رابطه بهتری داشته باشند دیگر فکر نمی کنند زن یا مردی که حیای او ریخت دیگر با هیچ چیزی آن را نمی شود جمع کرد ، تمام شد . حیا در چشمان آدمیزاد است . این مطالب را 4 دفعه ، 5 دفعه جوان ها خواندند حیا از چشم آن ها می افتد و آدم بی حیا همه کاری می کند ، به هر کار زشتی دست می زند . کجا می روید دنبال این که چگونه رابطه خود را با همسرت برقرار کنید ؟ کجا می روید دنبال این که چگونه با بچه خود رابطه اتان را برقرار کنید ؟ یک روانپزشک ، یک روانشناس یک سری دستورات کتابی دارد و ابلاغ می کند خوب است ، بد نیست ولی شما دستتان پُرتر از بقیّه دنیا است چون شما کتابی را در اختیار دارید که برای تمامی انسان ها در هر رده سنی ، در هر رده تفکّری و فهمی همه چیز دارد ، اگر بهره نبرید من نمی دانم اسم آن را چه بگذارم .
همانا ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یادنامه شما در آن هست آیا نمی اندیشید ؟ یادنامه کلمه خیلی قشنگی است یعنی هرچیزی که در ذهن شما می تواند بیاید و قرار بگیرد ، یاد شما بیاید ، در آن جواب داده به این زیبایی ، به این قشنگی پس چرا بهره نمی بریم ؟ ما چرا می رویم جاهای دیگر دنبال آن می گردیم . کتبی که در زمینه روانشناسی ها نوشته شده بسیار ارزشمند هستند ، اصلاً این ها را رد نمی کنم اشتباه نکنید ولی وقتی بچه کلاس اول می رود کتاب آب ، بابا دست او می دهند آیا کسی که در حد لیسانس است ، دکترا است باز هم آب بابا ؟ چرا دنبال آب بابا می گردی ! تو باید دنبال یک چیزی کامل تر ، اصیل تر و بالاتر بگردی تا تو را روشن کند اینجاست که می گوییم انسانی که از خواب بیدار شد باید به دنبال یادنامه ای بگردد که هر آن چه که به او فکر می کند ، به ذهنش می آید دنبال پاسخ می گردد داخل آن پاسخ باشد هرکسی می گوید نیست بیاید سراغ من ، سؤال کند با همدیگر قرآن می خوانیم و پیدا می کنیم خیلی ساده و روان است آیا نمی اندیشید .
وَ كَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ ﴿١١﴾
چه بسیار شهرهایی را که ستمکار بودند(مردم آن ستم کار بودند) درهم شکستیم و پس از آن ها قومی دیگر پدید آوردیم .
برای خدا کاری ندارد ، کاری دارد ؟ آن قدر علوم در دنیا پیشرفت کرده ، آن قدر چیزهای زیبا و قشنگ در خصوص خود انسان ، تک تک ذرّات وجود انسانی قرار دارد که آدم حیرت می کند . امروز از صبح تا حالا شاید لااقل سه تا کلیپ پیدا کردم ، انسان نباید فکر کند که من همیشه اینجا هستم ، نه . یک روزی ما آمدیم این خانه را خریدیم دو تا خانه 90 متری بود کنار هم یکی از آن دست مسلمانی اجاره بوده یکی دیگر دست یک جهود اجاره بود . هر دو تا یک سند داشت مال یک صاحب مِلک بود ، ما خریدیم . آن هایی که این جا زندگی می کردند کجا هستند ؟ همه آن ها رفتند ، خود صاحب مِلک هم که به ما فروخته بود فوت کرد و رفت ، الان ما داخل آن هستیم پدرم یک روزی این خانه را خرید تمام و کمال ، بعدها کوبیدیم وساختیم پدرم کجاست ؟ یکی به من او را نشان دهد ، ما داریم جای آن زندگی می کنیم . خیلی ساده است امروز هستی فردا نیستی هرآن چه که داری می ماند ، بهتر است ستمکار نباشی تا تو را به ستم ببرند ، به عذاب ببرند ، تو را به نیک نامی ببرند چون هیچ کسی نمی ماند . خانه پیغمبر یک روزی پیغمبر داخل آن زندگی می کرد الان هزار هزار میلیون آدم زندگی می کند چون دائم می روند داخل آن و می آیند . او پیغمبر بود ما پیغمبر نیستیم . چه بسیار شهرهایی که مردم ستمکار بودند در هم شکستیم پس از آن ها قومی دیگر پدید آوردیم .
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ ﴿١٢﴾
پس چون عذاب ما را احساس کردند به ناگاه از شهر می گریختند .
دیدید وقتی یک زمین لرزه اتفاق می افتد بسیاری از آدم ها آسیب می بینند برای این که نمی فهمند چطوری از پله ها پایین می آیند ، پرت می شوند ، کجا فرار می کنید ؟ ایمنی را رعایت کن ، جایی که امکان خطرش کمتر است چون عقل را خدا به ما داده ولی اگر قرار باشد بروید می روید ، کجا فرار می کنید ؟ مردم می دیدند بلاهای آسمانی می آید از شهر فرار می کردند خداوندی که در شهر ما را می گیرد در جاده ، در خیابان ، در بیابان نمی تواند ما را بگیرد ؟ عذاب را نمی تواند بر ما مستولی کند .
خداوند می فرماید : آن موقع به مسخره به این هایی که فرار می کنند می گویند :
لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ ﴿١٣﴾
نگریزید فرار نکنید برگردید به زندگی خوشتان ، به خانه های مجلل تان برگردید کجا در می روید .
شما خانه ساختید آن قدر ایمن ، کجا فرار می کنید . تازه اینجا را ساخته بودیم زیربنای این جا علاوه بر برادر بزرگم که نظارت داشت ، برادر کوچکم هم نظارت می کرد چون کار ایشان اصلاًمهندسی عمران بود ، با یک شکلی می رفت روی این تیرآهن ها ، لابه لای این تیرآهن ها چک کند ببیند خال جوش هایش خوب است ، طرف کم خال جوش نزده باشد خودش می دانست این جا را چطوری ساخته با همه این ها اولین زمین لرزه ای که آمد نمی دانست از این پله ها چطوری بدود به پایین ، کجا در می روی مگر تو این جا را نساخته بودی ؟ مگر در محل نمی گفتند اگر کلّ محل ویران شود این خانه تکان نمی خورد ما چرا فرار می کنیم ؟ خداوند می گوید این هایی که خطا کردند ، ستم کردند از شهر می خواهند در بروند مبادا بلا این ها را بگیرد ؛ ما به استهزاء به آن ها می گوییم نگریزید ، برگردید به همین زندگی خوشتان ، به این خانه هایتان شاید که فقرا و نیازمندان از شما کمک بخواهند و شما به آنها ندهید . دیشب با یکی از دوستان گفت و گو می کردیم تعریف می کرد یک بنده خدایی چقدر هم پول دارد ، یک ساعت من را سین جین کرد شما چه چیزی برای انفاق می دهید ، چرا تخم مرغ می دهید ؟ برای چه این کار را می کنید ؟ به چه کسانی می دهید ؟ کجا می برید ؟ در آخر گفتم تو کمک می کنی ؟ گفت نه . می گویند برگردید به این زندگی و خانه های مجلل تان تا دیگران بیایند از شما کمک بخواهند ، شما هم بگویید نمی دهم .
لقَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿١٤﴾
گفتند ای وای بر ما که ما واقعاً ستمگر بودیم ولی آن موقع فایده دارد که بفهمد ستمگر بوده ! دیگر هیچی فایده ای ندارد . الان می خواستم پایین بیایم خانمی را که برای یک تحقیقی او را فرستاده بودم تلفن کرد ؛ خیلی هم حالش بد بود ، از آه و ناله های خانواده ای که رفته بود تحقیق می گفت . می خواست همه را با هم بریزد بیرون ؛ بگوید و خلاص شود از دست این همه غصّه که مردم این طوری زندگی می کنند . به جای این همه ترس ، حرص و نگرانی در دنیا قدری به خودتان برسید ، قدری به مردم ، خیلی هم نه ، قدری تا آرامش بگیرید . گفتند : ای وای برما ما واقعاً ستمگر بودیم که این کلام دیگر آن موقع به دردشان نمی خورد .
فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ ﴿١٥﴾
همواره سخن شان همین بود تا آن که آن ها را ریشه کن و نابود ساختیم .
می گوید تا وقتی که عذاب الهی همه آن ها را بگیرد و برای همیشه خاموش شوند ، یک ریز می گفتند ای وای بر ما . ما چقدر ستمگر بودیم ، چقدر بد بودیم ، ما به هیچ کسی نرسیدیم ، هیچ کمکی نکردیم . نیاید آن روزی که ما به این افسوس برسیم ، مراقب روزگارمان باشیم . اگر در من هم دیدید به من هم تذکّر بدهید . بگوئید فلانی ، تو که داشتی این ها را می گفتی خودت را مواظبت می کنی . نیاید یک روزی که تو هم افسوس بخوری که ای وای ، ای کاش این کار را می کردم . در این ماه رمضانی خیلی یاد حاج آقا کردم خدا او را رحمت کند و بیامرزد . یک روزی از دست همه کلافه بودم ، دیگر به تنگ آمده بودم . یعنی به یک نقطه ای رسیدم که می خواستم منفجر شوم . گفتم دیگر کسی را ندارم ، بگذار به حاج آقا بگویم . تلفن را برداشتم که بگویم سلام حاج آقا ، شما چه می بینید ؟ حسینیه را ببندم تا از دست فتنه ها خلاص شوم . تا گوشی را برداشت و گفتم سلام ، اصلاً با من احوالپرسی هم نکرد ، گفت سلام بابا ، یادت باشد که سایه ات هم باید در حسینیه خدمت کند ، این در ذهن من ماند . اگر پارسال این جمله در گوشم نبود شاید کلاسم را دیگر به این سادگی ها باز نمی کردم . به این زودی ها شروع نمی کردم ، نه توان جسمی داشتم و نه توان روحی . نیاید آن روزی که در جایی که قرار بود حتی سایه هایمان هم خدمت کند ، خودمان در حضور خدمت نداشته باشیم . و یادمان باشد اولین خدمت به خودمان است . پسرها و دخترهایمان باید بدانند اولین خدمتگزاری به شخص خودش باشد ، چه طوری ؟ صلاح برو ، درست برو ، راه مستقیم برو ، چرا کج می روی که در چاله بیافتی . بعد همه عمر کثیفی ها چاله به تو بپاشد . بعد ندانی که خودت را چه طوری بشویی ! صاف برو ، خیلی ساده . اولین خدمتگزاری را به خودتان شروع کنید . به خودتان خدمت کنید . درست بخورید ، سالم بخورید ، سالم بپوشید ، خیلی مهم است .

• < قبلی
• بعدی >