منو

چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403 - Wed 05 15 2024

A+ A A-

چرا امیرالمؤمنین علی(ع) را مظلوم می دانیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسیده بودیم چرا امیر المؤمنین علی(ع) را مظلوم می دانیم؟ هر دم می گوییم علی مظلوم است. مولا قدرتمند، بزرگ، شجاع بود همه صفات بزرگ برازنده اش بود این ها نشانه های آدم‌های قدرتمند است. ما کسی را مظلوم می دانیم که نمی تواند از خودش در مقابل ظلم دفاع کند و یک چنین خصیصه ای برازنده مولانا نیست. پس چرا ایشان را مظلوم می‌نامند؟ پروردگار عالم پس از قرار دادن پیامبر عظیم‌الشأن محمد مصطفی(ص) در مقام رسالت و آگاهی بخشیدن از دین خدا و فرستادن کتابی که تمامی قواعد و مرزها را در دنیا تعیین کرده علی(ع) را حقیقت دین قرار دادند، تا آدمیان در دنیا آن چه را که پیامبر آورده بود، دستوراتش در کتاب خدا بود را با وجود مولا تجسّم عینی بخشید مولا تجسّم به دین و حقیقت دین امر شدند و قرار گرفتند. مولا را می گوییم مظلوم واقع شد چرا که این حقیقت مخفی مانده است. در طول تاریخ اسلام تا به امروز مولا همچنان در پرده حجاب نظرها، عقول و قلب های مسلمانان حتی شیعیان قرار دارد. شما هر وقت به یاد امیرالمؤمنین می افتید. وقتی یاد مظلومیتش می افتید، یادتان می افتد که ابن ملجم فرق امام را در سجده شکافت. هر وقت یادتان می افتد که امیرالمؤمنین شاهد بود که خانم حضرت زهرا(س) را پیش چشمانش زدند،ب چه شان سقط شد و هزاران ماجرای دیگری. دو دوست عزیز برای من متن جواب سوال را فرستادند در پاسخ به این جریان خیلی کامل هر آنچه که بر امام وارد شده بود آوردند اما باز هم حق ادا نمی شود، چرا حق ادا نمی‌شود؟ چون مظلومیت علی نشناختن ایشان است، کدام از ما خوب می شناسیم؟ کدام از ما می دانیم که امیرالمؤمنین در مواقع خاص چگونه فکر و عمل می کرد؟ چطور رفتار می‌کرد؟خیلی خیلی کم می دانیم تازه امیر المؤمنین امام اول ما، حقیقت دین ما، الگوی مجسّم ماست. باخودتان فکر کنید یک نفر سال های زیادی تحصیل می کند، تجربه کسب می کند تا یک پزشک عالی قدر بشود، این پزشک می آید که چکار کند؟ آدم های دردمند را مداوا کند، به دادشان برسد. آن وقت هیچ کسی او را نمی شناسد و قبولش نمی‌کند. می گویند: امام علی(ع) در زمان خودش امامت کرد، رفت اما این نیست. چنین پزشکی در انزوای کسر علوم خودش باقی می ماند، به نظر شما چه حالی پیدا می کند؟ هزار و چهارصد و اندی سال گذشته هنوز هم در طول تاریخ و در دنیای امروز ما مولا همچنان در پرده ناشناخته قرار دارد چرا که کسی مولا را در تجسّم دین خدا نشناخته است. هیچ کس در تجسّم دین خدا و با ایشان زندگی نمی کند؛ ایشان یک الگوی مجسّم و شفاف است حالا که کسی که امام را در حقیقت دین شفاف و پُر از نور ندید و نشناخت اگر ادعا کند که حجّت های خدا بعد از امیرالمؤمنین رو درک کرده و به داشتنشان می بالد و با افتخار بگوید که من مسلمانم و شیعه امیرالمؤمنین هستم راست گفته است؟ همه شما بال بال می زنید برای امام رضا(ع)، فی الواقع امام رضا را شناختید! مگر می شود امام رضا(ع) را بدون امیرالمؤمنین شناخت؟ مگر امام رضا (ع) غیر از امیر المؤمنین بوده است؟ کسی که امیرالمؤمنین را نشناخته امام رضا(ع) را هم نمی شناسند. ولی می داند که برود و ضریح را بچسبد، شاید بالاخره دلشان بسوزد به حالش فکری بکند، این نیست. امام رضا (ع) باید زندگی مان را پشت و رو کند، امام رضا(ع) باید درونمان و نگاهمان را پشت و رو کند؛ این امکان ندارد چون پدرشان را نشناختی. چون پدرشان را نشناختی خودش را هم نشناختی؛ حالا روزی که ظهور آقا برسد آیا می توانیم بگوییم که مولا را می‌شناسیم؟ آیا می توانیم بگوییم آقاجان شما را شناختیم؟ ما می خواهیم که کنارتان با ظلم و ستم بجنگیم؟ قصّه عجیبی است هر چه بگویم کم گفتم. اگر امروز کشورهای اسلامی نمی توانند متحّد بشوند و نسل یک رژیم کودک کش را از سر مردم مظلوم و ستم کشیده فلسطین کوتاه کنند، اینجا همگی گیر هستند. همگی می گویند حکومت اسلامی داریم. همگی قرآن هایشان دستشان است اما واقعیت این است حقیقت دین و امامی که تجلّی حقایق دین را دارد نمی شناسند. مسلمانان همین‌طور که قرآن های نفیسشان را در کتابخانه هایشان نگه می دارند و به آن می‌نازند، نام امام و حجّت خدا را هم. برپاکننده سفره های رنگین افطاری می دانند و نذرهای بسیار وسیع محرم. این می شود امروز ما در آن دست و پا می‌زنیم. گفتم سفره های افطاری را توجه بکنید مسرور کننده‌ است، شادی آوراست؛ همه افطار می‌کنند، بسیار خوشحال هستند. نگاه کنید سر سفره افطاری هیچ کسی بحث سیاسی نمی‌کند. سر سفره افطاری هیچ کسی بحث های متضاد و متناقص جامعه را نمی کند. دیگر کسی نمی گوید دلار این قدر شده، طلا آن قدر شده، اگر یکی هم بگوید آن یکی که مشغول خوردن است جواب نمی دهد فقط به او می خندد. بیاییم حرمتش را نگه داریم ما مسلمانیم، هر چیز را بجا به کار ببریم تریبون انتقادات و پیشنهادات به تو دادند هر چه دلت خواست بگو اما هر چیزی جایی دارد، هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. بیایید وقتی اذان شروع می شود سکوت مرگ بار در جایی که هستیم برقرار کنیم. هر کسی وارد می شود فکر کند هیچ کسی اینجا نیست. بعد می‌پرسد چرا؟ بچه های کوچکتان دین را کجا می خواهند یاد بگیرند؟ این جا باید یاد بگیرند. وقتی می پرسد چرا وقتی اذان شد هیچ کسی حرف نمی زند؟ یا دامن مادرش را می گیرد، از پدرش می پرسد، با صدای بلند چیزی می گوید علامت هیس نشان می دهد می گوید فعلاً ساکت باش. این برای او پرسش می شود؟ شما این جا یک پرده کنار زدید. ما نام خدا را می‌بریم، شهادت می دهیم، ما ابلاغ می‌کنیم که ما هستیم و می فهمیم خدا کیست، پیامبرکیست، امام کیست! وقتی صلوات می فرستند سکوت کن، صحبتت را ادامه نده. از همین جاهای ریز ریز و کوچک شروع می شود. به جای اینک ه بچه ها رو با توک پا بزنیم صبح برای نماز بیدار کنیم از این طرف خانه به آن طرف خانه هوار بزنیم تو نمی فهمی وقت گذشت. برایش حوله بیاورید. مامان برایت حوله آوردم، وضو می‌گیری دست هایت را خشک کنی ، قشنگ تر نیست؟ زیبا تر نیست؟ نمی دانم. با نام آزادی خودمان را به بند و زنجیر شیطان سپردیم و افسوس و صد افسوس خیلی زود دیر می‌شود. قبل از این که دیر بشود باید به خودمان بیاییم.
یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است
یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است
احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا
قدرم اگر با تو مقدّر شود بس است
خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت
عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است
اندازه چکیدن یک قطره اشک هم

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید