منو

چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed 05 08 2024

A+ A A-

با اصول دین بگونه ای متفاوت آشنا شویم بخش پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

از اصول دین 3 تا اصل توحید،نبوت،امامت را در شب های گذشته گفتگو کردیم. البته و صد البته اگر ده ها شب دیگر هم حرف بزنیم جا دارد،توحید شکل ها و بخش های مختلف دارد.منتهی تلاش من بر این بودکه آنقدر ساده بیان بشود،چون می بینم در جمع ما بچه های کوچک و نوجوانانی داریم که اینها باید بدانند و وقتی که بزرگترها کتاب های سنگینی چون کتاب های علامه حسن زاده آملی را می خوانند . من همه کتاب هایش را دارم و بارها و بارها خوانده ام و بسیار ارزشمند است. خداوند ایشان را غرق رحمت و نور بفرماید. ولی واقعیت این است وقتی کار یک کم سخت می شود آدم از پیش رفتن می ایستد،به همین دلیل ساده گفتم،ولی اگر فرصتی در آینده وقت داشته باشم و بتوانم،توفیق داشته باشم برمی گردم و یک به یک این ها را گفتگو خواهم کرد.حالا دو تا اصل دیگر مانده عدل و معاد.

عدل از آن نهادهایی است که با اهل سنت، ما یک کمی درگیر هستیم. گفتگوهای اول اسلام و بعد از پیغمبر خیلی زیاد است.وقتی که اینها را می خوانم می گویم الهی بمیرم برای ائمه اطهار که از دست این مردم جاهل چه کشیده اند.عدل را باید در ابتدا معنی کرد.هرچیزی را اگر بخواهیم بفهمیم و حدودش را بشناسیم در ابتدا باید با مفهومش آشنا بشویم. کلمه ی عدل متضاد کلمه جور،ستم،ظلم است . این ها ضد هم هستند. خب برای اینکه ما عدل را بشناسیم اول ستم را تعریف کنیم . می گوئیم که هر کجا در مورد هر موجودی،حقوق طبیعی و الهی آن توسط یک یا چند نفر،یا عده ای نقض بشود یک ستم واقع شده است. می رود صف نانوایی،نان بگیرد یکی از راه می رسد می گوید حاجی فلانی نان های مرا حاضر کرده بودی. این نان که زهرمارشد ،می بری برای خانواده ات. حق یک عده را زیر پا گذاشتی.نکن. مشکل داری؟تک تک اینها اجازه بگیر برو جلو،برای رضای خدا ممکن است به من اجازه بدهید من زودتر بروم، من این مشکل را دارم. نه این شکلی.پس هر کجا یک حقی از کسی توسط کسانی نقض شد آن جا ستم وارد شده است.اگر کسی بخواهد این ستم را رفع کند قطعا یک پاداش بزرگ و در خور تقدیر خواهد داشت،اما مفهومش این نیست که صاحب عدل است،ستم را از بین می بردولی اینکه بگویند صاحب عدل است مفهومش این نیست.
صاحب عدل فراتر از این صحبت هاست.چون عدل مثل عشق از جانب حضرت حق مثل یک رودخانه،یک جویبار زلال جاری است. همه ی عالم هستی را می پوشاند.دو تا سند از قرآن آورده ام. سوره حجر آیه21. خداوند می فرماید: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ و هرچه هست خزانه های آن نزد ما است و ما آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.آب خزانه هایش نزد خداست همه را بریزد چه می شود. یک ذره باران می بارد سیلاب می شودو عده ای زیرسیلاب می میرند،یک عده ای ناپدید می شوند.حالا اگر همه آن آب ها پایین بیاید چه می شود.هرچه هست خزانه های آن نزد ماست،ما آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.یا سوره قمر آیه49 إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ.همانا هر چیزی را به اندازه آفریده ایم.خداوندی که قادر و توانا است همه ی عالم هستی در ید توانای او می چرخد و به فرموده اش در قرآن هر چیزی که هست در این عالم خزانه ی کل آن نزد خداوند است می فرمایند من به اندازه ی معین نازل می کنم،بیش از آن نازل نمی کنم. پس از نشانه های عدل این است هر چیزی در حد و اندازه خودش قرار بگیرد. مدتی قبل می خواستم یک جلسه ای را به بحث اعتدال اختصاص بدهم.هر کاری کردم نشد، اعتدال از آن کلمات متداولی است که دائم به کار می بریم،همه هم یک جور به کار می بریم. در حالی که اعتدال در هر منظوری یعنی قرار گرفتن صحیح و به اندازه ی آن چه که مورد نظر است در جای خودش. لیوان به اندازه خودش آب می گیرد و معتدل است در حالتی که تا این لبه پر است شما یک پارچ داخل آن بریزید دیگر برای لیوان معتدل نیست،هیچ اعتدالی ندارد. خیلی جالب است در خطه شمال5 روزافتاب تند است،گرمای شدید است.بعد10روز،7یا 8روز باران مثل سیل است.اگر آن آفتاب تند همیشگی باشد هیچ درختی آن جا به ثمر نمی رسد اما این باران،آفتاب.باران،آفتاب. پس اعتدال در هر منظوری که شما داشته باشیدیعنی قرار گرفتن صحیح و به اندازه ی آن چه که مورد نظر است در جای خودش.آن چه که در عالم دشمنی و جوروستم به وجود می آید دلیل اصلی آن همین است که هر چیزی به اندازه خودش و در جایگاه خودش قرار نگرفته است . به روابط خانوادگی ها نگاه کنید. همه اش گرفت و گیر است. همه اش اختلاف است. خانم ها یا آقایان فرقی نمی کند. هر دو گروه.با داشتن تعالیم غلط.مادرها به دخترها می گویند:گربه را دم حجله بکش. مادرها به پسرها می گویند:هیچ وقت نگذار بفهمد که در جیب تو چقدر پول است. با داشتن تعالیم غلط حدود محبت ورزیدن و خدمت کردن به همسرخود را نشناخته اند،درجایگاه خودشان قرار نگرفته اند. وقتی جلو می روی می بینی که خانم اینقدر محبت کرده که آقا پادشاهی را هم رد کرده و رفته در عرش خدا نشسته پائین هم نمی آید و بالعکس. آقا فکر کرده است که ازدواج کرده است چی به دست آورده است ؟ زن ، تحفه ای است که به مرد می دهند . هدیه ی بزرگ خدا است که می دهند . اما خدا هم عدل دارد . به قدر و اندازه می فرستد . آقا شما هم همینجور . چه کار داری می کنی ؟ نتیجه ی این بی تعادلی رابطه های معیوب و آزاردهنده است . حالا شما از خودتان شاید بپرسید که مگر می شود با محبت زیاد و با احترام زیاد رابطه ای معیوب شود ؟ حتماً می شود . اصلاً شک نکنید که می شود . خداوند در دو آیه ای که تلاوت شد فرمود خزانه ی همه ی نعمت ها دست من است . دست من است . ولی به اندازه نازل نمودیم . شما که دیگر از خدا بالاتر نیستید . خدا بامحبت تر است یا شما ؟ خدا به شما عاشق تر است یا شما ؟ همه چیز دست او است . ولی به اندازه و به حد کفایت . خب حالا اگر خدا از خزانه ی الهی اش بیشتر نازل کند از او کم می آید ؟ نه . بلکه باید نزول نعمت ، رحمت ، محبت ، عشق و احترام به قدر ظرف فرد مقابل باشد . تا خرابی به وجود نیاید . آنقدر مواردی را من می بینم . یک پدر و مادر یکی از بچه هایش را خیلی می پرستد . یک نکبتی از آب در می آید که بیا و ببین . من تمام سال هایی که تدریس کردم ، هر سال دست کم دست کم چهارتا کلاس داشتم مثلاً چهار تا چهل نفر ، با 160 خانوار روبه رو بودم . تمام سال های خدمتم . الان هم نزدیک به 27 یا 28 سال است که دارم اینجوری کار می کنم . باز با خانواده های مختلف و مسائل مختلف . به عینه این ها را می بینم . بحث بر عدل خداوند است . این را گفتم تا یک قدری روشنایی در مطلب به وجود بیاید . خداوند دانا و حکیم قدر و اندازه ی چیزی و هرکسی را در این عالم می داند . و به قدر همان نزول برکات می کند . من و شما بنده ی همان خدا هستیم . یادمان باشد ما هم باید از خدایمان یاد بگیریم . شما در جهان با مواردی برخورد می کنید . مثلاً یک انسان معلول به دنیا می آید . آنوقت عدل خدا را می برید زیر یک علامت سوال بزرگ . اما اگر یادمان باشد که خدایی که خالق است بهتر از من و شما قدر و اندازه ی همه چیز را می داند باور می کردیم که این هم عین همین است . برای این موضوع جواب دارم . منتها الان خارج از بحث الانم است . در قرآن آیات زیادی در مورد عدل داریم . مثلاً سوره نحل آیه ی 90 ، إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشان فرمان می دهد . از فحشا و ستمکاری و ستم نهی می کند . شما را پند می دهد باشد که بیدار شوید . چه چیزهایی را خداوند دستور می دهد و می گوید انجام دهید . خانم آنقدر هزینه های برادرش را پرداخت کرده است ، هی کار کرده و گذاشته جیب برادرش که آقا یک لنگه پا در خیابان می گردد ، عشق می کند ، می خورد ، تفریح می کند و می آید خانه و می خوابد . به نظر شما این محبت بوده که کرده ؟ خواهر پول ندارم . نداری به جهنم . برو کار کن . برو کار کن . فرق نمی کند . پسرتان . دخترتان . این ها باید یاد بگیرند که در جامعه زندگی خودشان را بگردانند . شما تا کی زنده هستی که این ها را ساپورت کنی ؟ به همان اندازه که خداوند به شما نصیحت می کند و پند می دهد که بخشش کنید . عدل داشته باشید . احسان داشته باشید . خیلی جالب است که اولین کلمه را خداوند می گوید به عدل . کلمه ی عدل را به کار می برد . یعنی اندازه داشته باش . احسان کن . بخشش کن . ولی به اندازه . و بعد در مقابلش از فحشا و ستمکاری و ستم نهی می کند . به همان اندازه اگر به اولادی رسیدگی کردی و به اولاد دیگر بی توجهی خدا به دادت برسد . پروردگار عالم از آنچه که در خود دارد بنده اش را دستور می دهد که بنده تو هم برخوردار باش . از جمله عدل . چه بسیار و مادرها و فرزندها ، پدرها و فرزندها که از محبت یکدیگر برخوردار نیستند . چرا ؟ چون در رفتار و گفتار و عملشان عدل و عدالت وجود ندارد . یک سوال اینجا پیش می آید . راستی چرا از میان همه ی صفات پروردگار عدل را جزء اصول دین قرار دادند ؟ خداوند صفات بزرگی دارد . چطور شد که عدل را جزء اصول دین قرار دادند؟ همه ی صفات پروردگاری اگر بخواهند در جایگاه خودشان قرار بگیرند همه بر می گردند به اینکه باید از عدل الهی سرچشمه بگیرند . چون عدل یا عدالت دوتا معنای خاص دارد . معنی وسیع آن این است ، قرار گرفتن هرچیز در جای خودش . معنی دیگرش یعنی موزون بودن و متعادل بودن در همان جایگاه . نه تنها در جایگاه خودش است ، باید در آن جایگاه به زیباترین و بهترین وجه ممکن قرار بگیرد . پیامبر اکرم فرمودند به وسیله ی عدالت آسمان ها و زمین برپا است . اگر قوانینی که در جهان هستی برقرار است یکی از آنها کنسل شود مثل قانون جاذبه ، به نظر شما چی می شود ؟ فقط قانون جاذبه کنسل شود . یک قانون کوچک است دیگر ، چیزی نیست که . ببینید چه اتفاقی می افتد . اما خداوند عادل هرچیزی را در جایگاه و اندازه ی خودش قرار فرموده است . حالا که میزان عدل مشخص شد هر مسلمانی به خودش بنگرد آیا در همه ی رفتارها ، در همه ی عملکردهای زندگی اش عدل حاکم بوده است ؟ عدالت برقرار بوده است ؟ یا نه ؟ این از آن چیزهایی است که واقعاً باید در دل شب بنشینید و نگاه کنید . آنهایی که خانه هایشان حیاط دارد . چه می دانم حیاط های بزرگ دارد . یا پارکی جلوی خانه شان است . بروند به طبیعت . بنشینند و فکر کنند . چقدر از زندگی شان را با عدل گذرانده اند ؟ آیا امروز می توانند مدعی باشند که انسان عادلی هستند ؟ یا نمی توانند ؟ من الان نمی توانم از این پله ها پائین بیایم . خب ؟ می نشینم در خانه ی خودم . پرده هایم هم قشنگ و شیک و گران هستند ولی دولایه هستند . حالا غیر از آنکه شب ها می کشم . آن را روزها باز می کنم . ولی عملاً دید را یک مقدار زیادی می گیرد . اما از همان پشت آنها درخت هایی که روبه روی خانه مان است تماشا می کنم . وصل می شوم به این ها که آنقدر معصومانه مخلوق خدا هستند . بعد می گویم آیا تو به معصومیت این ها هستی ؟ تو به مطیع بودن این ها هستی ؟ یک جاهایی را خودم پیدا می کنم و می گویم نه ، نه ، نه . این بد است . این غلط بوده است . این زشت بوده است . سعی می کنم اصلاحش کنم . همه ی ما باید این کار را بکنیم . تا نمردیم باید این کار را بکنیم.
صحبت از جمع : سلام عرض می کنم خدمت شما و همه ی دوستان . استاد در اینجا برای من یک سوالی پیش آمد در مورد محبت . می خواهم بدانم نقطه ی اعتدال محبت در چه حد است ؟ چون همیشه شما یا همه ی راهنماهای ما ، ما را به محبت تشویق می کنند که به دیگران محبت کنیم . می خواهم بدانم نقطه ی اعتدالش کجاست ؟
استاد: نقطه اعتدال، یک نقطه مشخص نیست، در هر چیزی و در هر کسی این نقطه با آن یکی فرق می کند، شما در یک زندگی مشترک، نگاه کن به رابطه خودت و همسرت و نگاه کن به رابطه خودت و خداوند، خداوند در ازای نعمت هایی که به شما داده از شما چیزهایی را خواسته که شما باید انجام بدهید تا بنده خوبی باشید، آیا روا نیست در ازای آن چه که شما در اختیار همسر خود می گذاری، از محبتت، از توجه ات، حتی پول داری پول خرج می کنی، از رسیدگی به خانواده اش و الی آخر، آیا نباید همسر شما توی این رابطه قدم های متقابل داشته باشد؟ بعضی ها ندارند، بعضی ها فکر می کنند که اگر به همسر خود فقط محبت کنند این یک امتیاز خیلی بالایی است. اگر فقط قربان صدقه بچه خود بروید، او را ماچ کنید فقط بخرید و بدهید بخورد، اگر توانستید او را تربیت کنید امکان ندارد، همان اندازه که می خرید، همان اندازه که به او رسیدگی می کنید، همان اندازه که به او قربانت بروم می گویی، نوازشش می کنی، به همان اندازه در جای لازم نیاز به تادیب دارد، جلوی او بایستی، این ایستادن در مقابل او خودش محبت است و این ها در کنار هم عدل و اعتدال می شود.
سوال: تا جایی که منطق ناقص من می گوید حقیقت هیچ وقت مطلق نیست، چه طور باید عادل بودن یا نبودنم را تشخیص بدهم؟ نسبت به همه چیز، عدل در رابطه با همسر است یا حتی عدالت در رفتار کردن با ماشین یعنی ماشین را بخواهم خسته کنم تا بتوانم پول در بیاورم شاید عادلانه نباشد.
استاد: رابطه ها مثل کف ترازو است. ماشین وسیله ای است برای شما و برای امرار معاش، حالا این امرار معاش شما می خواهد در هر روز 50 میلیون، 60 میلیون باشد، می خواهد نه مثلاً برای امروزم 5- 3 میلیون هم کافیه چون هزینه ماشین هست، غیر از هزینه های خانواده، هر چیزی رو بیش از حد استفاده کردی، می شود غیر عدل، یعنی بیش از نیازت ماشین خود را می دوانی، بیش از اندازه نیاز روزانه ات از آن کار می کشی.
ادامه صحبت: ما در نیازمان نفسمان را هم داریم.
استاد: نفس یواش یواش تا امروز باید تربیت شده باشد، نفس ما خیلی چیزها می خواهد. من می گویم خیابان می رویم مخصوصاً شما آقایان این روزها خیلی وضعتان بد است دلم برای شما می سوزد با این همه آدمی که در این خیابان ها ریخته است خب تو که نمی توانی چشمان خود را ببندی و راه بروی، شاید 24 و 25 سال پیش این را گفتم شما نمی توانید چشم های خود را در خیابان ببندید، خب پس با این همه شیک و پیک چه کار کنم؟ من دارم می روم چشمم می افتد دقت بیشتر می کنم نگاه می کنم؟ اما نه، من چشمم می افتد چشمانم را به زمین می اندازم توجه ام را روی آن نمی گذارم این می شود عدل و رفتار درست، شما در این قصه بگیر همین طوری جلو برو، در مورد همسرتان اگر شما محبت می کنید آیا در قبال محبتی که شما می کنید و وظیفه شما هم هست که محبت کنید حقوق آن را رعایت کنید، آیا حقوق شما هم رعایت می شود؟ اگر می شود، این ترازوی عدالت شما شکر خدا برقرار است، اگر نمی شود یک تجدید نظر کنید ببیند کجای کار شما اشکال دارد.
سوال: من عدالت خود را انجام دادم اگر طرف مقابل عادل نبود چی؟ نه فقط همسر، در خرید و فروش و...
استاد: او عادل نیست، تو کار خودت را بکن، تو به اندازه خودت حرکت کن و وظیفه ات را انجام بده. من همیشه در مورد کسبه می گویم، ما چیزهایی را که می خواهیم موظف هستیم از کسبه محل خود بخریم، دور و اطراف خود بخریم، اما تا کی؟ تا جایی که جنس خوب می دهد و قیمت عادلانه می دهد یعنی قیمتی می دهد که بروز باشد، نمی خواهم به من زیر قیمت بدهد، اگر جنس نامرغوب می دهد، قیمت هم ناعادلانه می گیرد، چند برابر می خواهد بگیرد، کسبه بعدی ارجح است. شما نگاه کنید چی به دست می آورید، چه طور رفتار می کنید، درحالی که عدل این است از کسبه محل خود خرید کن، نرو کسبه های آن طرف تر. دقت کنید؛ شناخت عدل در رابطه ها خیلی ساده و راحت نیست، کار می خواهد من سال ها کار کردم هنوز هم گاهاً در آن گیر هستم گاهی اوقات گول می خورم، وای به حال شما، باید برای آن کار کنید. یکی از رفتارهای صحیح در حسینیه این است که کسی آشغال نریزد، ما فردا بعد ازظهر در همین جا خانم هایی را داریم که پذیرفتند می آیند و حسینیه را آماده می کنند، جاروبرقی می کشند، کار می کنند، تمیز می کنند، این دلیل بر این نمی شود که ما آشغال بریزیم، عدل این است که من در جایی که هستم آشغال نریزم. ما حتی مواردی داشتیم که دستمال کاغذی می خریدیم، البته خیلی سال پیش از این، بعضی از این خانم ها وقتی که می خواستند سرویس بهداشتی بروند دستمال کاغذی را کیلویی می کشیدند و می رفتند، خانم چه کار می کنی؟ اصلا متوجه هستی؟ وقتی تو حقوق دیگران را رعایت نمی کنی، مردم پول می گذارند این ها تهیه می شود برای این که عموم استفاده کند، اگر شما یک نیازی ورای بقیه داری باید با خودت بیاوری، حالا نه این جا، حرم امام رضا (ع)، فلان مسجد، فلان حسینیه، فلان تکیه یا خیلی جاهای دیگه، حالا بماند که دیگه بعضی ها در هتل ها چه کار می کنند.
صحبت از جمع: شما فرمودین از روی جهل صحبت نکنید، من درمورد خودم دچار نگرانی شدم که من وقتی راجع به چیزی صحبت می کنم و فکر می کنم راجع به مسئله اشراف دارم، نکند جاهل باشم و ندانم؟ مثلا کسی فکر می کند کاملا مشرف به قضیه است ولی حرفش صد در صد غلط می باشد که بعدا به او ثابت شد و خیلی ضایع شد ولی در آن لحظه اصلا فکر نمی کرد به آن مسئله جاهل باشد
استاد: آقا موسی ابن جعفر فرمودند: ای کاش گردنی به درازی گردن شتر داشتم؛ می خواهند به صحابه شان یاد بدهند؛ پرسیدند آقاجان چرا؟ فرمودند: تا کلامی که می خواهد بیرون بیاید، زمان ببرد تا به دهان برسد که من آن را بیان کنم. کسی که از روی جهل صحبت کرده و به قول شما ضایع شده، باید قبل از گفتگو، حتما در مورد آن اندیشه می کرد که آیا این گفتگو من درست است یا نه. بعضی ها آن چنان با اطمینان خبر می آورند می دهند که من خودم دیدم و خودم شنیدم، خب چوبش هم بخورد حقش است، اشکال ندارد چون اصلا نمی داند واقعا درست می گوید یا غلط.
ادامه صحبت: مثلا ما سال ها فکر می کردم عسلی که شکرک بزند عسل مرغوبی نیست ولی به ما گفتند عسل مرغوب شکرک میزند و با تحقیق متوجه شدیم بله درست می باشد و در این باره سالیان سال جاهل بودیم.
استاد:هر کلامی که مربوط می شود به بیرون شما، اول صحت و سقم آن را پیدا کنید، سینه به سینه گشته و گفتند، از عصر امیر المؤمنین (ع، معاویه روی منبرها دستور می داد بر علیه امیرالمؤمنین، سب علی کنند، می دانید چند سال و چند دوره این اتفاق بود، اگر قرار بود مردم بشنوند و باور کنند و سینه به سینه نقل کنند، شما این جا حیدر حیدر نمی کردید! مردم تحقیق کردند و به آن نقطه ای رسیدند که راستی و درستی را در ایشان پیدا کردند. خب حالا برای اطلاعات شما، عسلی که داغ و روانش نکنند وقتی بماند، شکرک نمی زند، رس می بندد حالت سفتی پیدا می کند، که این بهترین نوع عسل می باشد و عسلی که دچار این حالت نمی شود در واقع بعد از جدایی از موم آن را داغ می کنند یعنی یک مرحله فن آوری روی آن انجام می شود، نمی گویم بد است برای اطلاعات شما می گویم.
صحبت از جمع: عدالت می تواند مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر باشد، حالا در هر قسمتی از جامعه، کار، خانواده، رابطه با همسر؟
استاد: امر به معروف و نهی از منکر می تواند زیر پرچم عدالت باشد، نه عدالت زیر آن پرچم، و در قسمت فروع دین که خیلی هم در جامعه مسئله آفرین است گفتگو خواهیم کرد، ولی عدل پرچم یا سایبانی است بالای سر همه این ماجراها، آن ها زیر این سایبان ها هستند.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید