منو

سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403 - Tue 04 30 2024

A+ A A-

ترازوی جهان هستی بخش اول

 بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی شب ها که تنها هستم و بچه ها نیستند یک فرصت هایی ایجاد می شود اواخر شب خودم هستم و خودم هستم و خدای من ،دیگر کسی با من کار ندارد بعد خیلی خوش می گذرد این مواقع کیف می کنم به شرط آنکه درد نداشته باشم به شرط آنکه از لحاظ جسمی در فشار نباشم ولی این هم نعمتی است اگر قرار بود همش خوش بگذرانم حتما یک بلایی سرم می آمد زیرا نوش با نیش همراه است اگر تو نیش نداشته باشی نوش زهر مارت می شود پس چه اشکال دارد بگذار کمی چاشنی درد داشته باشیم . در یکی از همین شب ها که خیلی هم دور نیست فرجه ای برای خودم پیش آمد بدون ذره ای مسئولیتی بدون هیچ نگرانی برای هیچ چیزی . به مشاهده نشستم تا ببینیم خداوند چه چیزی را برای من در این مشاهده قسمتم و روزیم می کند . حالا می گوید چطور به مشاهده می نشینی ؟ صد بار تا حالا گفتم دیگر توضیح نمی دهم برو بگرد مقالات قبلی را بخوان ببین چطور؟ شما را دعوت کردیم تا شاهد باشید . در آن حالتی که نشسته بودم از آن کارهایی هم که پایم را این طور و آن طور بگذارم نمی کنم از این کارهایی هم که دستم را این طور بگذارم نمی کنم باور کنید ساده ساده فقط تنها امتیازی که دارد این است که صاف می نشینم در هر حالتی که بنشینم همان حالت می مانم و اگر صاف نباشم بیرون می آیم آن وقت از درد کمر ستون مهره می میرم حالا چه سر مبل باشم و چه در رخت خواب باشم و هر جایی که باشم . نگاه کردم ببینم خدا چه روزیم می کند . کره زمین را دیدم به آن نگاه می کردم کره زمین خیلی قشنگ بود نمی دانید با چه نظمی می چرخید و چه قدر جالب در آن واحد دو چرخش یکی به دور محور خودش و یک چرخش آنکه در عین حال که به دور خودش می چرخید به دور خورشید هم می چرخید . از خیلی از سال های قبل شاید در دبستان خواندیم که زمین به دور خودش می چرخد و بعد به دور خورشید هم می چرخد ما این را می دانستیم زیرا در کتاب ها گفته بودند ولی یک دانش جدیدی نبود ولی مشاهده خیلی جدید و زیبا بود خیلی متفاوت بود و خیلی عمیق . امروز می دانیم چه ویژگی هایی روی زمین وجود دارد و چه ویژگی هایی البته نه همه در عمق زمین وجود دارد . اما این گردش دوگانه که نگاهش می کردم و این قدر منظم ،غیر از آفرینش یک سیستم هدایت کننده بود . در عمق این گردش یک چیز دیگری وجود داشت من هم تماشا می کردم . یک چیزی در عمق آن بود که حالا به دنبال آن افتاده بودم . صبر کردم و صبر کردم چه قدر طول کشید نمی دانم ولی ناگهان دیدم که جهان هستی شکل یک ترازو است از این هایی که دیجیتال است و در مغازه ها است نمی گویم ترازوهایی قدیمی که دو کفه این سو و آن سو دارد و سنگ ترازو یک کفه بود و موادی که می خواست بکشد یک کفه دیگر . دیدم جهان هستی به شکل یک ترازو است که دارای دو کفه است . قطعا برای این که یک ترازو میزان بایستد یعنی این دوکفه دقیقا روبروی هم بایستند . برای آنکه این دو کفه برابر باشند دو جرمی که که در دو کفه می گذارند باید برابر باشد . من سرک کشیدم ببینم در این دو کفه چه هست دیدم در این دو کفه هیچ جرمی وجود ندارد یک چیزی که تو بتوانی بگویی مثلا یک لیوان بود یک کتاب بود هیچ چیزی وجود ندارد .

اما قشنگی اش چی بود . یک کفه خرد بود . دانایی . آگاهی . در کفه ی دیگر عشق بود . حالا ممکن است با خرد خیلی آشنایی نداشته باشند ولی همه ماشااله با عشق آشنایی دارند . چون به الفاظ مختلف بیانش می کنند . در این دو تا کفه یکی خرد بود ، یکی عشق . خرد به معنای دانش مد نظرم نیست . یعنی آن چیزی که شما در دانشگاه ها می خوانید . در مدارس می خوانید . نصفه و نیمه می فهمید و نمی فهمید . بعد هم کتاب ها را دور می ریزید . منظور من آن نیست . آن دانش است . این خرد با آن فرق می کند . یک دانایی است . یک شعور است . یک آگاهی است . یک فهم است . یا هر اسمی که دلتان می خواهد روی آن بگذارید . متفاوت از آن آموخته ها . و با کسب دانش هم این آگاهی به دست نمی آید . خدا رحمت کند حاج حسین را، نازنین من ، دانای عالم بود . به اندازه ی دو تا خط هم سواد نداشت . پس سواد دانایی را نمی آورد . عشقی هم که دارم راجع به آن صحبت می کنم منظورم محبت ها براساس تجارت نیست . من تو را دوست می دارم پس تو هم باید من را دوست بداری . تو بی خود می کنی من را دوست نداری . آخه من تو را دوست دارم من تو را دوست ندارم . نه ، نمی شود . این تجارت است . این دوست داشتن نیست . من به تو رسیدگی می کنم پس تو هم باید من را مراقبت کنی . این عشق نیست . عشق یک جریان یک طرفه است . یک جاده ی یک طرفه . طرف برگشت برای آن فرد ندارد . هر چه هست از این جاری می شود و حرکت می کند . عشق نمی رود که برگشت داشته باشد . فقط جاری می شود . جالب است ، انتخاب هم نمی کند که به کدام سو جاری شود . به این ور جاری شود یا به آن ور جاری شود . وقتی این ها را نگاه می کردم خیلی اتفاق جالبی افتاد . خیلی زیبا بود . اگر کفه ی عشق سبک می شد و کفه ی خرد سنگین می شد ، عشق یک ذره سبک می شد و کم می شد ، می رفت بالاتر . خرد سنگین می شد و پائین تر می آمد . وقتی کفه ی خرد سنگین می شد ، خرد تبدیل می شد به یک آگاهی مخرب . به یک آگاهی خراب کننده . به زیان بشر و حیات جهان هستی . درحالیکه خرد وقتی در توازن با عشق قرار می گرفت یعنی هر دو مساوی و مقابل هم که قرار می گرفتند دنیا با این دانایی و آگاهی ، آغشته به عشق در صلح و امنیت در شفافیت و روراستی ، صداقت و درستی و الی آخر قرار می گرفت . حالا اگر کفه ی خرد سبک می شد ، می رفت بالا . کفه ی عشق سنگین می شد و پائین می آمد ، چه اتفاقی می افتاد ؟ آن وقت عشق جاری می شد و زیاد می شد . عشق خود به خود پروا ندارد . پروانه را دیدید دور شمع ؟ آخ ، پروانه . عزیز دلم . خب بچرخ دور این نور . چرا خودت را به شعله ی شمع می زنی که بسوزی . چون عشق جاری است و پروا ندارد . عشقی را که می گویم ، عشق بین شما و همسرتان نیست . به من حواس بدهید . عشق جاری می شود . ولش کنی زیاد می شود ، پروا هم ندارد . چنین عشقی وقتی می آید ، میزان های اجتماع بشری را با این عشق و بدون آگاهی بر هم می زند . بدجوری هم برهم می زند . آنچه که می دیدم خیلی دور و دراز بود . اینجا وقتش را ندارم بگویم . راستش را بخواهید دلم نمی خواهد همه ی آن را هم بگویم . یک بخش آن برای خودم . تا وقتی بازگو نشده در قلبم است . مشاهده ی عجیب ، لطیف و زیبایی بود . اما وقتی از این مشاهده فارغ شدم رفتم در یک حیرت خیلی بزرگ . چرا ؟ چون این دو تا کفه را من و شمای آدم باید نگه داریم . این خیلی بد است . من و شمای آدم این دو تا کفه را باید در توازن نگه داریم . نگو من که اینجوری نیستم او است . او بگوید آن است . آن بگوید آن است . تنها جایی است که هیچ کسی نمی تواند شانه خالی کند . هیچ کسی نمی تواند سر بخورد و در برود . این دو کفه را می بایستی انسان ها با خرد و عشق توامان شان موازنه نگاه دارند . تا دنیای شان زیبا باشد . مسئولیت خیلی سنگینی است . خیلی هم غرورآفرین است . که من ، تو ، تو ،تو ، تو ، هرکداممان در این ماجرا برای خودمان سهمی داریم . حالا یک چیز جالب تر بگویم . هیچ می دانید که این کفه را هرکداممان به تنهایی می توانیم پر کنیم . چرا ؟ چون بارها گفتم ، من و شما هرکدام به تنهایی یک جهان هستیم . و هر جهانی یک ترازوی این شکلی دارد . اگر می خواهی این جهان تو موازنه قرار بگیرد پس باید هم خرد تو کفه را پر کند و هم عشق تو پر کند . واقعاً انسان ها در عصر حاضر اینطوری هستند ؟ شما چی فکر می کنید . یا خرد فردی و خرد جمعی به جایی رسیده است که کفه ی خودش را پر کند ؟ آیا عشق فردی و عشق جمعی به جایی رسیده است که توازن این ترازو را برقرار کند ؟ شما چی فکر می کنید ؟ رسیدید ؟ نرسیدید . نمی دانم دقیقاً از چند سال پیش شروع کردم به اینکه بگویم خیلی دیر است . باید حرکت کرد . دیگر اینقدر گفته بودم خیلی دیر است ، قیافه ی آدم ها را که نگاه می کردم پشیمان می شدم . چون همه ی آنها یک لبخندی می زدند . که گاهی لبخند آنها زهرخند بود . دائم می گفتم که توصیه می کنم خودشناسی کنید . از راه های مختلف دوستانمان را دعوت می کردم تا برای خودشان یک حرکتی کنند. لااقل خودشان را بشناسند . من مواجه بودم با آدم هایی که اگر به آنها می گفتم تو خیلی حسودی کله ی خودش را به دیوار می کوبید . یا کله ی طرف مقابل را به دیوار می کوبید . ولی وقتی او را انداختیم در لاین خودشناسی ، آمد و گفت من چه کار کنم ؟ چه خاکی تو سرم کنم ؟ گفتم چرا ؟ گفت به حد مرگ من حسودم. اما خیلی متاسفم چون خیلی کارساز نبود . امروز حال دنیا خوب نیست . نباید من و شما اجازه می دادیم حال دنیا اینقدر بد شود . حال دنیا الان خوب نیست . چقدر التماس کردم که زمان حال را دریابید . آگاهی فردی خودتان را بالا ببرید . شما انتخاب شده هستید . رسالتی بر گردن شما وجود دارد . که باید آگاهی جمعی را بالا ببرید . چقدر به شما التماس کردم . به همه ی شما . شاید هم من مقصر هستم . کلامم به قدر کافی موثر نبود . ناقص بود . نارسا بود . یک بخش هم اینکه شما دریافت نکردید . که دنیا به چه احوالی است و بعداً چه خواهد شد . خدا من را ببخشد که من عمدی نداشتم . بیشتر از این نه می فهمیدم و نه بلد بود حرف بزنم . سخن وری من هم همین قدر بود . اما خدا شما را هم ببخشد اگر نخواستید مطلب را دریافت کنید و روی آن کار کنید . اگر به نظر شما مسخره آمد . اگر برای شما و در خانه های شما جملات تبدیل شد به جک . به یک محاوره برای خندیدن . در کل دنیا توازن به هم خورده است . به همین دلیل هیچ قومی و هیچ سرزمینی ، مردمش شب ها سر آرام روی زمین نمی گذارند . نه آرام هستند ، نه خوشحال هستند و نه راضی . همه جا اغتشاش وجود دارد اغتشاشات فکری، اغتشاشات محبتی، اغتشاشات کاری و و و خیلی متاسفم در روایات و احادیث دینی داریم که اگر روزی بیاید و امام زمان زنده نباشد طومار دنیا در هم می پیچد حتما همه تان اینرا شنیدید من هم اینرا خواندم و شنیدم اما امروز این شنیدن را با تک تک سلولهای بدنم دارم فهم می کنم امروز تازه دارم می فهمم یعنی چه؟ چرا که امام زمان ما زنده است میان ما زندگی می کنند و ایشان خرد و عشق متوازن، مساوی در یک پایه به هر دو کفه ترازوی جهان هستی از وجود مبارک خودشان می گذارند، ایشان دمادم اینکار را می کنند بدون اینکه من و شما بفهمیم بدون اینکه حتی حسی در این ماجرا داشته باشیم چون هیچ وقت نخواستیم آگاهی مان را بالا ببریم که اگر خردمان را تقویت نکردیم آگاهی مان را بالا نبردیم اگر عشق جاری مان را به همه دنیا بالا نبردیم چه اتفاقی می افتد؟ ایشان همین کار را بطور مرتب می کنند تا کم کاری و بی توجهی امتشان را قدری جبران کنند چرا قدری؟ نمی توانند همه اش را جبران کنند؟ چرا میتوانند اما می گویم قدری جبران می کنند چرا؟ چون اگر همه را جبران نکنند سختی ها، ناهنجاریها انسانها را در فشار قرار می دهند و این فشار برای انسانها لازم است برای اینکه به خودشان بیایند شاید بیایند به دنبال علت بگردند، طی طریقی بکنند راهشان را پیدا کنند دنیا سراسر از بلایای مختلف پوشیده شده پر است، من یک ربع که پای شبکه خبر می نشینم زیرنویس شبکه خبر من را بهم می ریزد، اینجا سیل آمد آنجا طوفان آمده آنجا زمین رانش کرد اینجا زلزله آمد، اینجا اینقدر بردند، بلایای انسانی هم که فراوان است یک مدرسه آنور دنیا یک فرد مسلحی امد تیراندازی کرد 11 نفر را در مدرسه کشت بالاخره گرفتندش اما مرده اش را، آنها را کشت بعد هم خودش را، تحقیق کردند دیدند این از شاگردان قدیمی این مدرسه بوده و سابقه روانی داشته، این برای او نیست برای من هم هست برای شما هم هست، اگرآن اتفاق آنجا می افتد برای اینکه من و شما کم کاری کردیم برای اینکه ما نشستیم بقیه کار بکنند، بقیه کار بکنند ما بخوریم دیگر از این خبرها نیست دیگر از این مفت خوریها خبری نیست ، دنیا سراسر از بلایای مختلف پوشیده شده هر لحظه از یک گوشه این دنیا استکبار جهانی با چماق بر سر ملتهایی که دارای توازن عدالت الهی نیستند ایستاده، تند تند اینها را پیدا می کند بالای سرشان می ایستد با چماق روی سرشان می کوبد و پیش می رود تنها یک مشاهده گر واقعی می تواند این وقایع را ببیند که چه اتفاقی افتاده در پایان ماه صفر قرار داریم، باز هم عزا تمام شد پرچمهای سیاه را ببینید همه را فردا باید بکنیم تا کنیم جمع کنیم برای سال دیگر، انسانها فراموش می کنند چطور به پیاده روی اربعین پیوستند با سر رفتند با پا رفتند، با دل رفتند با منیت رفتند با منیت برگشتند چکار کردند؟ چرا رخت سیاه عزا به تنشان کردند؟ فردا شروع می شود دوباره همان می شوند که بودند دوباره می شوند همان، و این خیانت خیلی بزرگی در حق بشریت و نظام هستی ست چرا که انسانهای معصوم از اولین شان تا آخرین شان به تیغ جفا و سم مهلک و گدازنده ای که جگرشان را آتش زد شهید شدند در طول تاریخ هم انسانهای بیشماری خط مشی پیغمبر و ائمه اطهار را پیش گرفتند و در چه شرایطی یا شهید شدند یا معلول شدند یا جانباز شیمیایی شدند و سالهای زیاد 30 سال 40 سال در شرایط معلولیت زندگی کردند مادر من فقط زانویش درد می کند دائم می گوید خدایا چرا من اینجوری شدم، برایشان قابل تحمل نیست، خیلی زمان نیست که پایشان درد می کند، خودم خیلی زمان نیست که اینجور شدم، طرف 40 سال در آن شرایط زندگی میکند،کفه خرد آدمی طلب می کند که با دانایی همه این وقایع را نگاه کنید در سطح همین دانایی عشقمان را جاری کنیم عشقی که با دانایی همسفر می شود فاجعه به بار نمی آورد، یادمان باشد صرفا عاشق بودن هم نمی تواند عاشوراییان را بسازد ما را عاشورایی بکند، بعد از امام حسین یک سری شدند توابین سرکرده شان صرَد خزاعی بود هرچه گفتند آقا نرو به این جنگ همه را به کشتن می دهی این دشمن از بین نمی رود گفت ما کفن پوشیدیم چون امامان... عشق بدون خرد او را برد تا کجا!!! همه را کشتند، از طرفی خرد بدون عشق فربه می شود، جنگهای با امکانات بالا استراتژی های سنگین بوجود می آورد به اسم مالکیت، آمریکا از آنطرف کره دندان تیز می کند برای افغانستان،‌ برای فلسطین برای پاکستان اینطرف حاشیه ما قرقیزستان تاجیکستان ،روسیه از طرفی او از طرفی، اینها خردهایشان بدون عشق فربه شده چاق شده به اسم مالکیت انسانهای زیادی را می کشند امروز از این قسم کم نداریم لازم نیست من بگویم یک ساعت اخبار را گوش کنید همه چیز را به شما می گوید، شاهد بر دنیا و آنچه که می گذرد اگر با صداقت باشیم از حب و بغض هم دوری کنیم دو مطلب بزرگ دستاوردمان است:
1) در این دنیا بر کفه ترازوی عدالت جهان هستی سهم من چقدر خرد و چقدر عشق است سهمتان را پیدا کنید تا کی نشستید یکی دیگر بیاید کفه هایتان را پر بکند؟ شما چکار می کنید برای این دنیا؟ آگاهی تان را چقدر بالا می برید؟ عشقتان را چقدر زیاد می کنید ؟ توقعتان را چقدر پایین می آورید؟ در این دنیا بر کفه ترازوی عدالت جهان هستی سهم من از خرد از عشق چقدر است که آگاهانه برای توازن دو کفه عدالت نثار می کنم، اگر کم است برایش کوشش کنم،‌ولی اول باید بفهمید تا بعد برایش کوشش کنید. ولی اول باید آن را بفهمی، تا بعد برای آن کوشش کنی.
2- جایگاه انسان کامل حجت خدا بر روی زمین را درک کنم، از این قصه بفهمم؛ هر کجا انسان ها سهم کمی از این ماجرا گذاشتند، یا اصلا سهمی برنداشتند که آگاهی کسب کنند، که عاشق باشند، امام زمانشان، آن بخش را از سرمایه الهی وجودشان تا امروز تأمین کرده است. چرا تأمین می کند؟ برای این که می خواهد انسان ها فرصت بیشتری برای عوض شدن، برای تغییر کردن داشته باشند. تا کی امام زمان کفه های این ترازو را برای ما پُر کند؟ وقتی رو در روی من و شما آمد چه پاسخی خواهیم داشت؟ به آن فکر کنید.
اشعاری از مولانا می خوانم که حال امروز ما را قشنگ توصیف می کند:
دِلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
(با هر کسی معاشرت نکنید بی دلان سیاهتان می کنند. یادتان هست گفتم اگر کبوتران سفید بال با کلاغ ها پرواز کنند هیچ وقت بالشان سیاه نمی شود اما قلبشان سیاه می شود)
به زیر آن درختی رو که آن گل های تَر دارد
(گل هایی است که شبنم و عطر آن وقتی به انسان می رسد، آدم از آن به شکل های مختلف بهره می برد و در عین حال معطر می شود مثل گل محمدی، گل نرگس هزاران گل دیگر، پس با کسی معاشر شو که از او عِطر الهی به تو سرازیر شود)
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی کاران
( مثل آدم های ول نگرد از آن به این ، از این کلاس به آن کلاس)
به دُکّان کسی بنشین که در دُکّان شکر دارد
( شیرینی و حلاوت دارد. دیدید شله زرد می پختیم شیرینی شله زرد با شکر بود من فقط با بو و استشمام شله زرد را پختم نه با مزه کردن)
ترازو گر نداری پس تو را زو رَه زند هر کس
( این ترازو، ترازوی امروز ما را توصیف می کند، وقتی تو این میزان را نداری که کفه خِرَد و کفه عشق داشته باشی، هر رَه زنی تو را می برد، که الان چقدر تو جامعه ما راهزنان دل و دین همه را از هر طبقه ای بردند، من نمی گویم چه کسی، چون هر کس که غلط رفتار کرد، رَه زن دل و دین است، تو هر مقامی می خواهد باشد. به من چه مربوط است، تو سپاه امام حسین (ع) باشد یا تو سپاه یزید باشد)
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زَر دارد
تو را بر در نشاند او به طرّاری که می آید
( می گوید که؛ تو را دم در می نشاند که مواظب باشید کسی داخل نیاید، خودش می رود هزار تا کار می کند )
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
( تو را این جا گذاشت خودش رفت دزدی اش را کرد از آن در هم فرار کرد. مواظب خودتان باشید، عشق و خِرَدتان را مجانی ندزدند)
به هر دیگی که می جوشد میاور کاسه و منشین
( که این حتما نذری دارد و یک چیز خوب دارد )
که هر دیگی که می جوشد در آن چیزی دیگر دارد
بنال ای بلبل دستان اَزیرا ناله مستان // میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
(شما بنالید، شما عشق بورزید، شما آگاهی کسب کنید، کار نداشته باشید همسایه بغلی چه کار می کند، بالاخره ناله تو و طیف انرژی تو روی او اثر می کند، سهم خود را به دنیا پرداخت کن، همین طوری نرو)
بنه سَر گر نمی گنجی اندر چشمه سوزن//اگر رشته نمی گنجد از آن باشد که سر دارد
(نخ را داخل سوزن نمی تواند بکند چون سَر دارد، سر نخ خیلی کلفت است خانم ها خیلی خوب این را می دانند یا با دندانشان صاف می کنند یا با قیچی یا پیچ می دهند که همه نخ های پوشالی بزرگ سر نخ، تاب بخورد داخل سوراخ سوزن برود. اگر نمی گنجی برای این که سر تو هم آن طوری پوشالی است، نمی گنجد، آن را صاف و درست کن )
چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش میدار
( دل هایتان چراغ روشن است )
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دار
( باد و هوا منیّت آدم هاست )
چون تو از باد بگذشتی مقیم چشمه ای گشتی
( از این منیّت که عبور کنی ساکن یک چشمه روشن، یک چشمه نور می شوی )
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد ( خنک، خوب )
چو آب بر جگر باشد درخت سبز را مانی// که میوه نو دهد دائم درون دل سفر دارد
این شعر مولانا را بهتر از این هم می شود گفت خیلی عظیم تر از این حرف هاست، خیلی وسیع تر از این صحبت هاست ولی من نمی توانم و دیگر خیلی حوصله ای ندارم من را عفو کنید اما همیشه دلسوزتان بودم هنوز هم دلسوزتان هستم هنوز هم تا بتوانم داد می زنم هوار می زنم، گرچه داد می زنم دعوایم می کنند که تو چه کار داری سر جایت بنشین، ولی نمی توانم ساکت بنشینم. شما را به خدا بیایید به حرمت این شب، به حرمت آقا علی ابن موسی الرضا (ع) که پیش همه ما عشق کامل است، من عاشق علی ابن موسی الرضا (ع) هستم، به حرمت این بزرگوار عهد کنیم عشق و آگاهی مان را نسبت به همه چیز و همه کس بالا ببریم.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید