چگونه به پیغمبر خدا و اهل بیتش وصل شویم و وصل هم بمانیم بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون اهل بیت
- بازدید: 89
بسم الله الرحمن الرحیم
چه انتظار عجیبی! چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی
عجیب تر آن که چه آسان، نبودنت شده عادت
چه بیخیال نشستیم نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
برای آمدنت زحمتی نکشیدیم 
فی الواقع هم، همین طور است هریک صفحه ی معاندین را که باز و نظاره می کنیم، یک پوئن مثبت به آنها و یک پوئن منفی به این که ما منتظر امامان هستیم می دهیم. تو را به خدا هوشیار باشید.
در این مدت که گذشته است هیچ انتخاب یا حرکتی داشتید که چه کنید تا ایام سالتان را با بزرگانی چون اهل بیت پیامبر(ص) طی کنید ؟ دیر نکنید . یکی از دوستان زحمت کشیدند و برای من کپی جلسه ای را که فقط شما گفتید و راهکار دادید را برای من آوردند، و وقتی می خواندم گفتم بار پروردگارا، تو را چگونه ستایش و سجده کنم که اینقدر منت بر سر ما گذاشتی که از دهان هرکدام ما جمله ای خارج شود برای اینکه مسیر نورانی حق و حقیقت را پیدا کنیم. آیا شما هم خواندید ؟ آیا شما میان آن همه گزینه هایی که اعلام شد، برای خودتان گزینه ای انتخاب کردید و پایبند به آن گزینه تا امروز پیش آمده اید یا نه؟ خیلی زود دیر می شود، و از یک ثانیه و زمانی که عبور می کند دیگر همه چیز تاریک می شود، همه چیز داخل یک حجاب قرارمیگیرد، حجابی که دیگر شما نمی توانید به هیچ عنوان از داخل آن خارج شوید . وظیفه ی من یادآوری است، یادآوری میکنم نه بیشتر از این . چون وظیفه ی بیشتر از این گردن من نیست و اصلاً جایگاهی ندارم که بخواهم بیش از این فشار بیاورم یا گفتگو داشته باشم، شما هستید که انتخاب می کنید کدام سمت و سو را دوست بدارید و بروید .خیلی زود سال تمام می شود باز به محرم و عاشورا و اربعین می رسیم و بعد دوباره همه با هم می گوییم ای وای، انگار همین دیروز بود که برای محرم آماده می شدیم، بگذاریم هر روز محرم در زندگی های ما جاری باشد هدفم از محرم عزاداری نیست، فهم محرم و عاشورا . فهم آن چیزی که اتفاق افتاده تا به امروز زیربنایی محکم بوده برای اینکه عده ای دور این چراغ روشن در حرکت باشند و بقیه را به این روشنایی دعوت کنند. آیا انتخاب کردید که در باقیمانده ی عمر شما هم یکی از آنها باشید ؟
چند روز پیش یک جمله ای را خواندم که؛ آخرت باطن دنیا است، این جمله برای من خیلی جالب بود و من را خیلی زیاد به خودش مشغول کرد من وقتی به شما می گویم خیلی زیاد یعنی اینجوری که می خواهم بخوابم به آن فکر می کنم خوابم می برد و بیدار می شوم لب تختم می نشینم باز هم به آن فکر می کنم، در عرض روز از هر چیزی هر لحظه که غافل می شوم باز به آن فکر می کنم . چون اگر فکر نکنم خیلی زود مثل خیلی از چیزهای دیگر که به دست فراموشی سپردم آن هم به دست فراموشی سپرده می شود . پس چه ؟ چرا این جمله پیش چشم من آمد و خواندم ؟ باید از آن فهمی داشته باشم .
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که خداوند بهشت را با مثال های دنیا مثل آب روان، گوارا، درختان پر از میوه که میوه هایش در دسترس است ، بدون زحمت … نوید داده است . قطعاً شمایی که قرآن را مطالعه کردید حتماً به این ها برخوردید . واقعاً چرا ؟ قابل تعمق است، باید به آن فکر کرد . در تورات آمده، ای آدمیزاد هرگونه که می خواهی باش، چنان که باشی، جزا بینی . می گوید انتخاب تو است هرطور که می خواهی باش اما بدان جزای آنچه که هستی را به تو می دهند، خوب یا بد . قدری در سکوت بنشینید و اندیشه کنید دلتان می خواهد وقتی از دنیا رفتید در جهان باقی در چه شرایطی باشید ؟ چگونه باشید ؟ چگونه با شما رفتار کنند ؟ خیلی نکته ی مهمی است سرسری نگیرید، با آن شوخی نکنید، با آن جک نسازید، تفریح نکنید. پروردگار در قرآن ما را با مثال هایی که در دنیا با آن آشنا هستیم هدایت فرموده است در قرآن نگفته در بهشت فلان چیز این مدلی آن مدلی که ما اصلاً مدلش را در دنیا ندیدیم هرآنچه که وعده داده است نمونه هایش را در دنیا دیده ایم، با مثال هایی در دنیا با آنها آشنا هستیم و در آخرت اگر لایق باشیم با آن روبرو خواهیم شد اینجا زنگ هشدار زده می شود. ای آدمیزاد، اگر می خواهی جایگاهت را در سرای آخرت ببینی، خیلی سخت و مشکل نیست نگاه کن در دنیا چگونه زندگی کردی. همین الان چگونه زندگی می کنی، گفتگوی داشتن و نداشتن،یا سلامتی و بیماری نیست، گفتگو در چگونه بودن، در چگونه اندیشیدن، چگونه معتقد بودن من و شما است .
خدا در سوره عنکبوت آیه 64 فرموده است: إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ . بی تردید سرای آخرت همان زندگی است اگر می دانستند. کدام زندگی؟ زندگی واقعی که شما امروز می کنید. ما به دنیا آمده ایم تا در قالب انسانی و داشتن نفس و بهره بردن از تعالیم پیامبران و کتب دینی، امامت اهل بیت پیامبر(ص)، به حیات انسانی و شئونات آن برسیم این ابتدای راه است، پایان کار نیست. یعنی رسیدن به آن حیات انسانی تازه اول کار است، بلکه رسیدن به مقام حیات انسانی پلکانی است که ما را به حیات اخروی می رساند وگرنه اگر درست بیابی به حیات اخروی به هیچ وجه دست نیابی، تا حیات انسانی ات را کامل نکنی هرگز به حیات اخروی دست پیدا نمی کنی . حالا می پرسی که دستیابی به این حیات انسانی چگونه است ؟ چه کار باید کنم ؟ می گوییم ما از خداییم به خدا باز میگردیم انا لله و انا الیه راجعون. پس به طور حتم باید یک رابطه ی معرفتی با خدا داشته باشیم، این رابطه ی معرفتی با خدا چگونه است ؟ دائم سر سجاده، تسبیح به دستمان و در حال ذکر ؟ بعد این طرف و آن طرف را نگاه کنیم لق لق زبانمان باشد . در همان آن اگر کسی غیبت کرد، غیبت هم گوش کنیم لازم شد قضاوت بیجا هم کنیم و … نه. پس باید به طور حتم رابطه ای معرفتی با خدا داشته باشیم اما این رابطه وقتی ظهور می کند که آدمی خودش را در تمام و کمال در برابر خداوند ذلیل می بیند، ذلیل بودن یعنی چه؟ ما در فارسی ذلیل بودن را خوار بودن می شناسیم امّا این نیست این ذلیل بودن مفهوم خواری نیست بلکه مفهومش این است: بنده اختیار خودش را به خداوند می دهد به عبارت بهتر تمام قد، شیک و مجلسی، اراده ی بنده در اراده پروردگار فنا می شود، در قرآن نخواندید؟ حضرت دوست فرموده به هرکار یا هرچیزی اراده کردی ابتدا بگو ان شاءالله، چون تا بدانی که اگر اراده ی خداوند بر اراده ی تو غالب نباشد انجام نمی شود، یعنی آن طوری انجام نمی شود که تو میخواستی، چون تو میخواستی، چون خداوند نمیخواست اگر خواستت را به خداوند می سپردی آن طوری تو را می فرستاد که برای تو درست است.
امیر المؤمنین (ع) در مسجد کوفه مناجات می فرمودند :
مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ، أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ .
مولای من، ای مولای من، تو مولا و سرور من هستی من بنده و عبدم، تو حیّ و زنده ای، من مُرده هستم، مُرده به معنای کسی که درون خاک می گذارند نه، مُرده به معنای اینکه در مقابل تو تصمیم گیرنده، اراده کننده، تعیین کننده نیستم این رابطه معرفتی، حافظه، حقیقت آدمی خواهد بود، آدمی باید به این نقطه برسد، به این نقطه که رسیدی حقیقت آدم خودش را هویدا می کند .
صحبت از جمع : همان طور که فرمودید دستاوردهای تان از سفر اربعین را یادداشت کنید بنده صبر و متانت شما را در این سفر که کسب کردم یادداشت کردم و هرگاه که می خواهم از حالت صبوری خارج شوم به آن نگاه می کنم .دوم اینکه آیه ای از قرآن تلاوت می کردم که فرموده بود نصر و پیروزی از آن خداست و به هر کس که خدا بخواهد عزّت می دهد، خداوند عزیز و شکست ناپذیر و مهربان است این را هم نوشتم و همیشه مرور می کنم و باعث شد که این هفته و هفته گذشته آرامش خوبی را تجربه کنم و حس می کردم که هر وقت شیطان قصد داشت مرا از مسیر منحرف کند با مرور نوشته هایم مرا به مسیر بر میگرداند.
استاد : انشاءالله که برای شما تا پایان عمرتان راهنمای خوبی باشد همه موارد را این چنین یادداشت کنید، بنویسید و اینها را مدنظر داشته باشید.
این گفتگوی کوتاه ولی بسیار بسیار محتوای بالا، اگر بخواهید به آن فکر و به آن عمل کنید، هیچ چیزی در جهان آخرت وَرای آن چیزی که در دنیا هستید به شما نمی دهند از اینجا انتخاب کنید که چه میخواهید، حیات انسانی امروزتان اگر توام با محبت و گذشت، رأفت و انسانیت بود آنجا هم برای شما همین را رقم می زنند. نگاه کنید امروز چطور زندگی میکنید ؟ حیات انسانی امروزتان چگونه است ؟ یکی از چیزهایی که خیلی مهم است این است هیچ آدمی دوست ندارد یک آدم دیگر او را فحش بدهد امّا فقط یک مثال می گویم، شما که رانندگی می کنید راننده هایی که بد میرانند چگونه آن ها را فحش می دهید؛ شاید بگویی او که نمی شنود، بله، ولی فضای شما را پر از چرکی و سیاهی می کند یا نه؟ این را با خودت میبری وبا خودت همراه میکنی بالعکس با خودتان بگویید چند بار تا حالا از همسرم چیزی خواستم به او گفتم لطفا، ممکن است برای من این کار را انجام بدهی؟ عزیزم لطفا این را می آوری یا … بالعکس دستور دادی، فضای خانه هایمان خوب نیست، فضای خانه هایمان تقسیم بندی شده است، سهم تو، سهم من، چنین چیزی نداریم . اینها تماما در زندگی دنیایی تان تاثیر می گذارد و مانع رسیدنتان به آن حیات انسانی است .حیات آدمی انسان تا یک موجود زنده خیلی فرق می کند . روزی که خداوند آدم را آفرید تمامی اسما را به او آموخت چه کسی می داند این اسما چیست ؟ این اسما تمام حقایقی است که در دنیا انسان باید به آن برسد و درکش کند شما فکر می کنید ما چند درصد این اسما را به آن رسیدیم و درکش کردیم ؟ در حالی که هنوز این قدر طاقت نداریم که یک کلمه حرفی که زده می شود فوری قضاوتش نکنیم . من گاهی اوقات دلم می خواهد در خانه ام را ببندم، تلفن خانه ام را قطع کنم ،موبایلم را خاموش کنم از بس که از قضاوت های بی مورد آدم ها خسته شدم . به من هر چه که می گویند می گویم فکر کن اینطور نبوده؟ شاید این طور بوده، هیچ وقت شاید را کنار حرف هایمان نمی گذاریم که اصلا نباید آن حرف را می زدیم که حتی مجبور شویم شاید را کنارش بگذاریم. واقعا نمی دانم .
اگر می خواهید چیزی را اصلاح کنید از روابط خانوادگی تان اصلاح کنید . زن و شوهر، دختر و پسر با پدر و با مادر، بعد دایره ی خانواده را که رفت و روب کردید بیرون بیایید، افراد درجه 2 . من خیلی متاسفم چه بسیار خواهر و برادرهایی که الان فقط به خاطر سهم الارث به خون هم تشنه اند و چه قدر قشنگ است چرا نمی بینند مگر کورند که آن چیزی که پدرشان جمع کرده بود و الان به عنوان سهم الارث اینها می خواهند رویش چنگ بیندازند مگر به پدرشان وفا کرد یا پدرشان به خودش برد که به تو وفا کند و تو با خودت ببری ؟ نه هرگز .
حرف ها و گفتگوهای زیادی هست که باید واقعا به آنها پرداخت . آنهایی که در خانه کارگر دارند حواسشان را جمع کنند هیچ وقت گفتگوی شما با کارگرتان نباید با گفتگوی شما با اعضای خانواده تان فرقی کند چون در انسان بودن یکی هستند در درخواست های شما فرق می کنند همیشه باید از آنها تشکر کنید نگو من پولش را میدهم چه گلایه ها که از مردم نشنیدم؛ فلانی این طور گفته فلانی اینطور آدم کوچک می کند من خیلی تلاش می کردم خدمتکارم که اینجا بود بچه هایش را به حسینیه بیاورد یک رفتار نادرست آنها را پراند و برد و اجازه نداد که بیایند . دخترش همراهش بود گفته بودم اگر چیزی به درد شما میخورد آن را جدا کنید یکی دو تکه را جدا کرده بود یکی از دوستان ما ظاهرا قبلا آنها را جدا کرده بود برای کس دیگری و او هم می خواست ببرد و اهدا کند ما هم می خواستیم به اینها بدهیم مانند عقاب بالا سرش ظاهر شد همه را جا گذاشتند و رفتند و دیگر بچه هایش حاضر نشدند که بیایند . سه تا نفس بود که اگر پرورش پیدا می کرد می دانید چقدر در جامعه بشری تاثیر می گذاشت ؟ همه اینها را باید جواب دهیم حاضرید جواب دهید ؟ معلم با شاگرد، شاگرد با معلم . من همیشه به این ماجرا فکر می کنم و گاهی اوقات می گویم خدایا من را ببخش. اولین سال به صورت رسمی در مدرسه راهنمایی پسرانه مشغول کار شدم پسرهای بزرگ که هر کدام هر کلاسی را 2 سال خوانده بودند . یک روز چند تا از اینها تنبلی کردند اینها قلدرهای محله بودند و فکر کردند اینجا هم می توانند من یک دختر 18 یا 19 ساله بودم به مبصر گفتم برو و شلنگ ناظم را بگیر و بیاور . آنها را به خط کردم و گفتم دست هایتان را جلو آورید باور نمی کردند که بزنم ولی به هر کدام یکی زدم و در آخر کار از تک تکشان عذرخواهی کردم گفتم فقط این را زدم که بدانید در جامعه همیشه بزرگ تر از شما هم می تواند وجود داشته باشد تا شما را له کند من نمی خواستم شما را له کنم وگرنه به هر دستتان 5 ضربه می زدم و له می شدید، 8 یا 9 سال بعد در خیابان به یکی از آنها برخوردم گفت می دانی شلنگی که آن روز به دست من زدی من را کجا برد ؟ گفت امروز طلا ساز هستم دیدم راست می گوید برای من بسیار عالی بود، اگر او این را می گوید فقط یک دلیل دارد چون من با نیت خرد کردن آدم ها این کار را نکردم مواظب باشید حتی بچه هایتان را برای تربیت، مسیر را برای تربیت بچه باز کنید نه این که مسیرش را ببندید و در آن نرود اگر شما ببندید یک سوراخ دیگر پیدا می کند می رود . با بچه ها، با دختر پسرهایتان دوست باشید، باشد که در این روزهای سخت بتوانند خودشان را پیدا کنند.
صحبت از جمع : اگر می توانستیم در لحظه به خودمان و افکارمان از یک سطح بالاتر نگاه کنیم مثل شخص سوم خیلی راحت درست و غلط را می فهمیدیم و اسیر احساسات و افکار لحظه ای نمی شدیم و این چنین حقیقت بنده بودنمان بهتر به نظر می رسید آیا درست است؟ و اگر چنین است لطفا راهکار رسیدن به این آگاهی را بفرمایید.
استاد: بله کاملا درست است یعنی بیرون از خودت این ماجرا را نگاه کنی . ولی این مستلزم یک تمرین و ممارست بسیار محکم و طولانی است شما به سادگی نمی توانید بگویید من این کار را انجام می دهم شما وقتی در لحظات خاص زندگی خودت می نشینی و در همان لحظه، یک لحظه بیرون می آیی، قدیمی ها میگفتند زمانی که عصبانی می شوی قبل از این که دهانت را باز کنی صلوات بفرست چرا می گفتند ؟ چون حرمت صلوات آنقدر بالا بود طرف تا صلوات را می فرستاد یک تعمق لحظه ای برایش به وجود می آمد من بهترین چیزی که می توانم پیشنهاد کنم همین است الان می گویم هر لحظه ای که حس کردی پایاپای با ماجرای روبرویت هستی یعنی این نگاه توست به آن چیزی که آن هم فقط تا یک قسمت از توست و تو می خواهی بالاتر بایستی تا ببینی جریان چیست صلوات بفرست، صلوات های اینچنین شما را به طور دائم ایمن می کند و از این که دهان را باز کنید و حرف بزنید جلویتان را می گیرد.
این را فقط بدانید که حیات انسانی در خطر است این حیات را در خودتان نجات دهید فکر نکنید که امروز حیات انسانی را دارید، نه، اصلا خبری نیست . خیلی ها را که امروز داخل قبرهایشان گذاشتیم و برگشتیم باور نمی کردیم آنجا بروند ولی رفتند پس از ما هم دور نیست به ما هم خواهد رسید باید تا آن لحظه که بخواهد برسد به آن چیزی که عرض کردم دست پیدا کنید . حیات انسانی یعنی چون انسان فکر کنید یک انسان واقعی، یک انسانی که وقتی خداوند آفرید همه اسما را به او آموخت شما می دانید ملائک در خدمت شما هستند هر روز که از خواب بلند میشوید دو مَلَک شانه راست و شانه چپ مامور شما و مراقب شما هستند . اعمالتان را یادداشت و ثبت می کنند و اعلام می کنند و خدای بالای سر برای آن که منِ بنده آبرویم نرود فردا صبح دو مَلَک دیگر برای من می گمارد می گوید شاید دیشب توبه کرده باشد بگذار آبرویش حفظ شود. .

