منو

پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu 05 02 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره فرقان بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الأسْوَاقِ لَوْلا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا(7)
و گفتند این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود . چرا فرشته ای به سوی او نازل نشده تا همراه او هشداردهنده ای باشد . یعنی کسی که از جانب خدا مأمور گشته که به هدایت مردم بپردازد انتظارشان بر این می شد که غذا نخورد ، برای خرید و راه در کوچه و بازار عبور نکند ، یعنی آنچه که نفسانیات انسان است در ایشان حذف باشد . درحالی که اگر پیامبری بیاید و دستوری را با خودش بیاورد که خودش نتواند الگوی آن دستور باشد ، آیا تبعیت کردنش جایز است ؟ وقتی که خودش احساس گرسنگی می کند و بعد در موضوع غذا خوردن و الگوی غذا خوردن و این که چقدر بخوریم و چقدر به دیگران کمک کنیم صحبت می کند ، قابل پذیرش است . ولی کسی که حس گرسنگی ندارد ، کسی که نیاز به غذا ندارد ، اگر دستور بدهد کم بخورید شما نمی توانید باور داشته باشید . اگر پیامبر کسی باشد که در کوچه و بازار راه نرود ، عبور و مرور نداشته باشد ، نیاز به خرید نداشته باشد ، در بین مردم بچرخد و دستور به صله رحم دهد ، دستور دهد چگونه خرید کنید ، چه میزان کار انجام دهید و چگونه با مردم روبرو شوید ، قابل پذیرش است ؟ فقط کلام از کسی قابل پذیرش است که خودش صاحب کلامش است و عمل کننده به کلامش است .
چرا فرشته ای به سوی او نازل نشده است تا همراه وی هشدار دهنده ای باشد ؟ کسی که این کلام را به کار می برد . چون فرشته را در اینجا بالاتر از مقام آدمی می داند . که آن فرشته بیاید و هشداردهنده مسیر پیغمبر باشد . این نگاه آن کسانی است که پیغمبر را به شکل دیگری در میان جمع می خواستند . به عبارت دیگر من می گویم که سفسطه می کردند که یک جوری آن را حذف کنند و برای خودشان چیزی طلب کنند . همان کاری که ما همیشه داریم انجام می دهیم ، دائم در زمینه های مختلف داریم انجام می دهیم ، در امور کاریمان ، در امور معنوی مان ، در انتخاب حتی آیه اللهی که بتوانیم از او تقلید کنیم و ... . از این بهانه ها ما زیاد داریم در حالی که الگوی هر انسانی ، الگویی است که صاحب تمام ویژگی های انسانی هست و بر آنها غلبه دارد و چون می تواند بر آنها غلبه کند الگویی است برای تمام آدم ها ، جهت غلبه بر بسیاری از مسائلشان . آقا موسی بن جعفر(ع) لقبشان کاظم است ، چرا ؟ از بس که خشم در ایشان بالا بوده است . می دانید که مزاج آدم ها متفاوت است . در بعضی ها خشم بالا است ، در بعضی ها سستی بالا است ، در بعضی سردی ، گرمی ، تری ، خشکی و... . و بر اساس آن واکنش دارند . اگر قرار شد که شما در دنیا نمونه ای را برای خودتان انتخاب کنید ، مراقب نمونه تان باشید . ویژگی های آدمی را دارا است ؟ آقا موسی بن جعفر(ع) را اگر ما گفتیم که لقب کاظم دارد ، خشم را داشت ولی چنان غلبه ای بر این خشم داشت که لقب کاظم یعنی خشم فرو داده ، فرو خورده به ایشان دادند . همه ما در خیلی از مسائل همین طور هستیم . حسادت از جمله حس هایی است که همه دارند . آن کسی که می گوید من اصلاً حسادت ندارم دروغگوترین آدم روی زمین است . چون قطعاً باید داشته باشد ، مگر می شود نداشته باشد ؟ اما بسته به نوع مزاجش این میزان بالاتر می آید ، پائین تر می آید . حالا اگر در یکی بالا بود و توانست آن را کنترل کند ، آن ارجح است . پس آدم هایی که در دنیا الگو هستند از خارج زمین نیامده اند که شما منتظر باشید که خارج از حیطه آدمی باشند و بعد شما از آنها اطاعت کنید .
چرا فرشته ای به سوی او نازل نشده است تا همراه وی هشدار دهنده ای باشد . فرشته همراه همه نازل است ، کدام شما فرشته ندارید ، یکی مدعی شود که ندارم . در تمامی لحظات روز و شبتان فرشته همراه شما است . پس می توانیم بگوییم که شما پیغمبر هستید ؟ نه . پس برای پیغمبر هم فرشته بوده ، اما آدم ها سخنان بیهوده می گفتند ، مواظب باشید در هنگام صحبت و بحث ، مغرضانه حرف نزنید . هر چیزی که واقعی و حقیقی است همان را بیان کنید حتی اگر خوشتان نمی آید . من طرف را دوست نمی دارم ولی وقتی از من می پرسند حتماً می گویم صداقت در چشمانش موج می زند ولی من از او خوشم نمی آید ، من را با او محشور نکنید ، من را با او همسفر نکنید . به خودتان دروغ نگوئید . ما بالاترین دروغ ها را به خودمان می گوئیم ، نه به مردم . و آن قدر هم قشنگ به خودمان دروغ می گوئیم که وقتی خودمان باورمان می شود ، ما بالاترین کلاهبرداری ها و کلاه گذاشتن ها را با خودمان می کنیم ، اول خودمان و بعد با دیگران . در روابط اجتماعی وقتی طرف کلاه یک فرد را برمی دارد ، چک بی محل می کشد و در می رود ، علی الظاهر این طور می آید که یک پول بزرگی را برداشت ، برد و خورد . اما ندانست که اول کلاه خودش را برداشت . چون سرمایه عظیمی به اسم درستی را خدا به او داده بود ، صداقت ، را از بین برد . مراقب گفتگوهایمان باشیم . ما گاهی اوقات می گوییم می خواهیم شکل امام رضا(ع) باشیم . امام رضا ضامن آهو است ، حالا هیچ کسی هم قصه ضامن آهو را نمی داند ولی همه این را می گویند و برای خودش یک اصطلاحی است . اشکال هم ندارد ، بد هم نیست . اما می دانید امام رضا(ع) این همه آدمی که آنجا می رود و با ریسمان خودش را به پنجره فولاد می بندند ، چندتای آنها را ضامن می شود و بلند می شوند . شما هم که قرار باشد مهربانی امام رضا(ع) را داشته باشید ، حواستان را جمع کنید ، دلیل ندارد هر جایی ضامن شوید . امام رضا(ع) با آن همه بزرگی اش ، از آن همه آدم که می رود و التماس می کند ، ضمانت هرکسی را نمی کند . چرا ؟ چون او بهتر به واقعیات آشنا است . چه چیزی برای چه کسی و به صلاح چه کسی است و چه چیزی به صلاحش نیست . من التماسش می کنم ، آقا با شما قهر می کنم ، چرا حرف های من را گوش نمی کنی حرف های ؟ او می گوید باشد تو قهر کن ولی این دفعه حرف تو شنیدنی نیست ، عمل کردنی نیست . حالا ما آدم هایی داریم ، هست و نیستش را به مردم قرض می دهد . مگر تو خودت زندگی و زن و بچه نداری برای چه قرض می دهی ؟ می گوید وقتی به آدم التماس می کنند آدم نمی تواند نه بگوید . یکی از چیزهایی که خوب است یاد بگیرید ، نه گفتن است . یک جاهایی نه بگوئید . داره غیبت را شروع می کند ، نه خواهش می کنم . می خواهد از یک معامله بودار حرف بزند ، بگو نه ، من حتی نمی خواهم بشنوم چون اگر بشنوم ممکن است ذوق کنم و من هم بخواهم ، من نمی خواهم بشنوم .
أَوْ یُلْقَى إِلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُورًا(8)
در ادامه خداوند می فرمایند : که این ها می گویند یا این که یک گنجی به طرف او افکنده شود یا یک باغی داشته باشد که از آن بخورد . یعنی اگر کسی این ها را داشته باشد می تواند پیغمبر باشد ؟ مِلاک پیغمبری اش است ؟ پس این افرادی که می روند زیرخاکی ها را در می آورند ، همه پیغمبر هستند . هیچ کدام مال حرام در می آورند که بخورند . یا همه این باغدارهایی که باغ های بزرگ دارند ، بار و بر زیاد دارد ، خودشان استفاده می کنند ، به فروش هم می رسانند ، همه آن ها پیغمبر هستند ؟ نه ، پیامبری و رسالت امری نیست که با اموال دنیا سنجش شود . دنیا صاحب یک حقیقتی است که یک پیامبر و یا یک انسان کامل آمده در قالب واقعیت ها ، حقایق را آشکار کند ، به نمایش بگذارد . ما چکاره هستیم ؟ ما هم زیر دست این ها وظیفه مان همین است . تلاش کنیم مسیر این ها را برویم . واقعیت های دنیا همان خوردن و آشامیدن و تولید مثل کردن ،زندگی های شب به صبح رساندن و صبح به شب رساندن و امر معاش و ... به انسان نشان می دهد با وجود این که تو خدا نیستی ببین از بطن تو چطور یک موجود متولد می شود . درک کن که تو خیلی بزرگ هستی ، تو خیلی ارزشمند هستی ، تو خیلی والا هستی و این را بزرگان خدا ، پیامبران خدا ، اولیای خدا به نمایش می گذارند . در عرب که داشتن دختر را ننگ می دانستند وقتی که حضرت زینب(س) به دنیا می آید پیامبر که تشریف می آورند از فرط خوشحالی نمی دانستند که چه کار بکنند چرا که یک دختر به دنیا آمده است . پیامبر خدا واقعیت دختر را با حقیقتش به هم می آمیزد و تحویل می دهد تا من و شما هم به او خوب نگاه کنیم ببینیم آیا برای ما قابل پذیرش هست یا نیست ؟ ستمکاران گفتند شما جز مردی افسون شده را پیگیری نمی کنید . افسون شده از جانب کافرین و ستمکاران چه بود ؟ کسی که نه گنجی به دست آورده ، نه خدا به او مال داده ، پدر خود را هم که در طفولیت از دست داده است ، مادر را هم که از دست داده و یتیم بزرگ شده ولی با همه اینها سر بر آستان پروردگار می ساید و او را قبول کرده و پرستش می کند . ما همه چیز داریم یک چیز که از دست ما می رود اولین چیزی که می گوییم این است که خدایا با تو قهر هستم ، من با تو کاری ندارم آیا درست است ؟ اینها آدم هایی را که صاحب مال نبودند و این چنین خالصانه خدای بزرگ را می پرستیدند به آن می گفتند افسون شده . یک مقدار در زندگی های خود نگاه کنید ببینید شما چه کار می کنید . آیا در زندگی شما جایگاهی پیدا می شود که همه چیز داشته باشید و همه چیز را بدهید فقط برای این که حقیقتی را برپا دارید ؟ ما لباس های خود را می بخشیم وقتی نمی خواهیم ، خوراک های خود را می بخشیم وقتی دیگر کهنه شده است . ولی یادتان باشد چیزی هست که بخواهید در عین استفاده خودتان از دست بدهید و آخ نگویید و کسی هم نفهمد .
انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلا(9)
بنگر چگونه برای تو مثل ها زدم و گمراه شدند در نتیجه نمی توانند راهی بیابند . شما هم توجه بکنید که در بسیاری از مسیرهای زندگی ما از این جور قصه ها زیاد است و متأسفانه چون به قصه پردازی می پردازیم از اصل دور می شویم و و قتی که از اصل دور شدیم دیگر راه پیدا نمی کنیم . و چقدر جالب است وقتی برمی گردیم یادمان می رود که با خودکار علامت بزنیم ، با یک گچی علامت بزنیم که این را رفتیم دوتا آن طرف را می رویم بعد دوباره بر می گردیم همین را می رویم ، حالا چرا این اتفاق می افتد ؟ برای این که وقتی وارد این راه ها می شویم آن مشعل دست ما نیست . خدا در دنیا به دست ما یک مشعل داده است ، مشعل خود را زمین گذاشتیم با پی سوز آدم هایی که یک مسیرهایی را برای خودشان رفتند با آنها جلو می رویم برای همین هم گرفتاریم .. اکثریت ما اهل ایراد گرفتن هستیم .. آنچه را که بر دیگری عیب می نهی در تو است بر می داری چون نمی پذیری بر دیگری می گذاری .
تَبَارَکَ الَّذِی إِنْ شَاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْرًا مِنْ ذَلِکَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُورًا(10)
پر خیر و پاینده است خدایی که اگر می خواست تو را بهتر از این می داد ، باغ هایی که نهرها از پای درختانش روان است و برای تو کاخ ها پدید می آورد . پیغمبر که این را می داند ، این کلام امروز به ما است . دارد به ما می گوید هر آنچه که امروز داری شعور استفاده ات در همان حد است ؟ من وقتی به این خانه آمدم خیلی گله مند بودم چون خانه قبلی مان پنجره هایشان کشویی بود راحت این طرف و ان طرف می رفت اینجا هر چه گفتم ریلی کنید ، گفتند نمی شود قشنگ نیست ؛ تمام این چند سال هر سال تابستان ها غر زدم که من می خواهم این پنجره ها را باز کنم ، پرده اذیتم می کند . اگر پرده نزنم از بیرون پوشیده نیستم و..... و امروز می بینم چقدر عالی بود چون من پنجره کم باز کردم و کمتر از جریان باد آسیب دیدم ؛ چون باد در بدن من خیلی راحت نفوذ می کند تبدیل می شوم به یک بادکنک ، همان یک کمی هم که باز می کنم من را تبدیل به بادکنک می کند چون به خودم بود همیشه باز می گذاشتم و اصلاً کولر روشن نمی کردم ؛ هر چقدر دارید همان قدر حق شماست ، غر نزنید . اگر امروز مریض داری حق شماست . یک مقدار پای شما درد می کرد غر می زدی ، پای شما درد می کند شما هم می گویید حق مان است ؟ می گوید پر خیر و پاینده است خدایی که اگر می خواست تو را بهتر از این می داد . به پیغمبر خود می گوید ، من در مقایسه با پیغمبر او پشیز هم حساب نمی شوم ؛ این را دارد به من هم می گوید ، می گوید ساکت باش ، این قدر بس است ، من بهتر می دانم تو چقدر می توانی بهره ببری .
بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا(11)
خداوند می فرمايد همه ی اینهایی که اینها می گویند اینها همه اش بهانه است بلکه آنها رستاخیز را تکذیب کردند . این ایرادهایی که اینها می گیرند همه اش بهانه است ، چرا ؟ چون نمی خواهند معاد و روز رستاخیز را بپذیرند کسی که اینها را پذیرش می کند و در مقابل آن تسلیم می شود چه کار می کند ؟ می نشیند منتظر روز رستاخیز . منتظر روز رستاخیز چه کار می کند ؟ عبادت خدا را می کند ، خوب زندگی می کند ، درست زندگی می کند . می گوید حرفهایی که اینها می زنند که تو را نپذیرند . می گویند اگر این پیغمبر خدا بود فرشته همراه او بود ، باغ به او داده بودند که ازآن بخورد یا اگر پیغمبر خدا بود گنج داشت . همه بهانه است که می آورند برای این که تو را قبول نکنند . چون اگر تو را قبول کنند مجبورند روز رستاخیز را قبول کنند و کسی که روز رستا خیز را قبول کرد از آن می ترسد . دختر جوانی برای من متنی فرستاده که در ایامی که نمی توانم نماز بخوانم آن قدر بال بال می زنم که چرا نمی توانم نماز بخوانم و دائم ناراحت هستم . اما بیا ببین چه کسانی اصلاً نماز نمی خوانند هم زندگیشان در رفاه است ، در عین خوشی هم دارند زندگی می کنند . آخه این چه طور قانونی است ؟ تازه از من جواب می خواهد ، یعنی من باید بیست صفحه ای بنویسم تا او را متوجه کنم یعنی چه ؟ خداوند گفته بود زمانی که به تو نماز خواندن را حرام کردم و گفتم سرجایت بنشین و تکان نخور ، دلشوره داشته باش ؟ نگفته بود . اما وقتی که گفتم باید نماز بخوانی گفته بودم که آن را با دلشوره بخوان ؟ نگفته بودم . تازه تو را مخیّر کردم . چنانچه داری در دنیا مشاهده می کنی هیچ کدام از آنهایی که نماز نمی خوانند معیوبشان نمی کنم . نصفه و نیمه شان نکردم . مال و منالشان را هم از آنها نگرفتم ، چرا ؟ برای این که تو که مخلوق من هستی ببینی من به تو زور نمی گویم ، برایت اختیار گذاشتم چون بزرگ تو و خالقت هستم به تو می گویم من می دانم این برای تو بهتر است . می خواهی ؟ انتخاب کن . نمی خواهی ؟ نکن ، انتخاب توست . من نماز می خوانم ، چرا ؟ می خواهم به بهشت بروم ؟ خیر . از جهنم می ترسم ؟ خیر . می خواهم به ملاقات خدا بروم ؟ خیر . من نماز می خوانم چون نماز خواندن را انتخاب کردم . چرا نماز خواندن را انتخاب کردم ؟ چون خدا داشتن را انتخاب کردم به همین سادگی . نماز نمی خوانم برای این که من را به بهشت بفرستد ، باجه بانک ملی را به جیب من خالی کند یا برای این که بچه هایم بهترین زندگی را داشته باشند . نماز نمی خوانم برای اینکه نزدیکانم درد و مرض نگیرند . نماز می خوانم برای این که باید نمازم را بخوانم ، انتخاب کردم بخوانم. شما هم این طوری نماز می خوانید ؟ یا وقتی نمازتان را می خوانید می گویید : آخی انگار یه بار سنگین از دوش من برداشتند ، این که نماز نبود ، یک تخته سنگ بود روی دوش تو . نماز بخوانید برای این که انتخاب شما نماز خواندن است . خدا نگفت هر که نخواند نان و آب به او نمی دهم . نمی گذارم خورشید به او بتابد ، اکسیژن به او نمی دهم ، گفت ؟ اگر این طور باشد نمی دانم چند درصد این کره خاکی را باید کاملاً بایکوت کند چون هیچ کدام نماز نمی خوانند . گفت : می دانی نماز خواندن خیلی خوب است و تو می توانی با من دوست باشی ؟ می دانی که تو می توانی با من حرفهایت را بزنی آن قدر تنها نباشی ؟ من دوستت دارم تو هم من را دوست داری ؟ اگر دوستم داری راه حرف زدن با من را انتخاب کن .
اینها نمی خواهند حرف پیغمبر را بپذیرند ، ایراد می گیرند برای این که خود پیغمبر را نفی کنند . آخر این آدمهایی که آمدند اینجا نشستند با من زیاد از این رفتارها کردند . برای این که حجاب نکند من را نفی می کند . آخه تو چه کار به من داری ؟ برای این که حجاب را انتخاب نکند میگوید : من دیدم که دختر خاله اش هم بی حجاب بود . فلان جا دیدم خواهرش هم نشسته بود یقه اش این طوری باز شد ، خب باشد . به تو چه ؟ من می گویم حجاب کن . اصلاً من هم حجاب نکردم ، آیا حجاب دستور دین تو هست ؟ انتخاب کن می خواهی داشته باشی یا نمی خواهی داشته باشی ؟ برای این که آن کار را انجام ندهد من را نفی می کند . پیغمبر خدا را نفی می کنند ، از مقام پایین می آورند چون نمی خواهند بپذیرند یک روزی جسدشان از خاک بلند می شود و حرف می زند ، همه اجزایشان صحبت می کند . برای هر که رستا خیز را دروغ شمارد آتش افروخته آماده کرده ایم . این آتش افروخته از چه جنسی است ؟ خدا می فرماید : آتش . از آتش است چرا می فرماید افروخته ؟ خب آتش که معلوم است دیگه شعله ور می شود . افروخته آن آخرین حد آتش است . یعنی همه چیز در آن سرخ است . شعله نیست از شدت داغی سرخ است .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید