منو

پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu 05 02 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انبیا بخش پانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در سوره انبیا دنبال می کنیم داستان انبیایی که از جانب خداوند فرستاده شدند .
وَ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ﴿۷۸﴾
و داود و سلیمان را ، می گوید : این ها را یاد کنید ، هنگاهی که درباره آن کشتزار که گوسفندانِ قوم شبانه در آن چریده بودند داوری می کردند و ما شاهد داوری شان بودیم .
داستان داوری پیامبر مرسلی که از جانب خدا آمده یک قصّه ای است و قصّه اصلی در این جا تذکّر به ما است . وارد داوری کردن بین دو یا چند آدم نشوید . وارد قضاوت نشوید که اگر شدید کار بسیار سنگین خواهد بود . آن وقت همه آن چیزهایی که در بطنِ وجودِ شما قرار دارد باید تماماً محو بشود و فقط و فقط تبدیل بشوید به یک نگاهی که درست و غلط را دارد از هم جدا می کند ، می توانید ؟ بسم الله . اگر نمی توانید وارد یک هم چنین قصّه ای نشوید . می توانید شنونده باشید ، درد دل آدم ها را گوش کنید به شرط این که غیبت نباشد اما اجازه داوری ندارید چون داوری کردن مسئولیّت بسیار بزرگ و سنگینی است .
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَ كُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَ كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۷۹﴾
پس شیوه داوری را به سلیمان فهماندیم ، یعنی خداوند اگر که نفهماند چگونه باید سخن بگوییم حتی به پیغمبرش ، او هم نمی تواند . خداوند به او شیوه داوری کردن را آموخت . آیا من و شما پهنه وجودمان آن قدر صاف و پاک و روشن هست که خداوند داوری را به ما عیان کند ؟ اگر هست بسم الله ولی اگر نیست وارد گفتگو نشوید . آن موقع که دختر خانه بودم با خودم فکر می کردم اگر کسی حقوق بخواند باید قاضی بشود و وقتی قاضی شد باید قضاوت کند ، داوری کند . بگوید این درست است ، آن غلط است . این جرم است و آن یکی جرم نیست . این متهّم است و آن متهّم نیست و..... . آن قدر که از زمان بچگیم از این مسئله می ترسیدم هرگز به آن فکر نکردم و جزو رشته های دانشگاهی انتخابم نبود . چون کار سختی است بسیار به چشم دیدم که گفتیم این ، این طوری غلط است و نباید انجام می داد و بعد کُنه مطلب را که بررسی کردیم دیدیم اصلاً اتفاقات یک شکل دیگر هستند ، خیلی فرق می کنند با آن چیزی که ما در موردش حُکم دادیم . پس شیوه داوری را به سلیمان فهماندیم . کاری کنیم که خداوند به ما بفهماند بعد حرف بزنیم ، در غیر این صورت حرف نزنیم .
و هر یک را حُکم و دانش عطاکردیم . حُکم چیست ؟ همان چیزی که فرد با وسعت وجودش نگاه می کند و می فهمد و درباره آن سخن می گوید ، درستی و غلطی مسائل را باز می کند . فقط کافی است یک ساعتی بنشینیم فکر کنیم به گذشته مان ، روی چه چیزهایی حُکم دادیم ؟ کجاها حُکم دادیم ؟ و چقدر حُکم هایمان اشتباه بوده است . شخص خودم آن قدر دیدم که دانه دانه آدم ها حُکم دادند این ، این طوری است ، آن ، آن طوری و بعد هم دیدیم غلط بود . کاری کنیم که خداوند حُکم را به ما عنایت کند . حُکم در اثر چه چیزی بوجود می آید ؟ دانش . دانش چیست ؟ دانستن تمامی روابط در این کره بزرگ ، این جهان هستی ، در بین موجودات . دانش به معنای 2 ضربدر 2 که می شود 4 و 4 ضربدر 5 که می شود 20منظور نیست . این یک دانش دیگری است . این دانش که خداوند گفتگو می کند ، کسی می تواند قضاوت کند و حُکم براند که کلیّه این روابط را می شناسد و وقتی بشناسد می تواند قضاوت کند و حرف بزند .
کوه ها و پرندگان را با داود رام کردیم که با او تسبیح می گفتند . یادتان هست راجع به کوه ها حرف زدم ؟ پس موجودیت دارند ؟ پس می توانند حرف بزنند حتی در بین فشردگی و سختی که قرار داشتند . و گفتیم می تواند تمثیلی از یک جهنّم برای انسان باشد ولی می توانند گفتگو کنند . می توانند تسبیح خداوند را بگویند . من و شما کجا هستیم توی این دنیا ؟ معمولاً وقتی می خواهم بخوابم ذکر می گویم ، شهادتین می گویم تا آرام آرام خوابم می برد . دیشب گول خوردم یک چیزی عامل شد که به یک مطلبی فکر کنم ، یک وقت دیدم غرق شدم ، نمی توانم از زیر آن مطلب سرم را بیرون بیاورم ، مواظب باشید . خداوند وقتی که انسان را حُکم دهد ، دانش دهد تمام طبیعت را مُسخّر او می کند ، مثل پیامبرش .
ما کننده این کار بودیم . چه کسی ؟ خداوند ، فقط پروردگار .
وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ ﴿۸۰﴾
برای شما به داود فن زره سازی آموختیم تا شما را از خطرات جنگتان حفظ کند ، پس آیا سپاسگزار هستید .
این زره هایی که داوود می ساخت امروز در جهان ما تبدیل شده به ادوات جنگی که بطور کامل انسان ها را حفظ می کند که ریشه این ادوات جنگیِ محفوظ کننده ، از همان زمان است . آیا سپاسگزار هستید ؟ نه .
وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ ﴿۸۱﴾
تند باد را مُسخّرسلیمان کردیم که به فرمانش به سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم روان می گشت و ما به هر چیزی آگاه بوده ایم .
تند باد ، بادی است که به سرعت حرکت می کند . حتی باد در تسخیر سلیمان بود . این فیلم های کره ای ، ژاپنی و چینی را ندیدید ؟ طرف می پرد هوا ، می رود بالا بعد لابلای درخت ها می رود . این ها شاید یک هنر فیلمسازی باشد اما اگر یک روزی نبوده این هنر هم بوجود نمی آمد . پس یقیناً انسان می تواند آن کار را بکند . حالا آن ها حقه های فیلمسازی است ، من با آن ها کاری ندارم . ولی انسان می تواند این کار را انجام بدهد ، می تواند پرواز بکند ، می تواند روی هوا و روی آب راه برود .
ما به هر چیزی آگاه بوده ایم . این به هر چیزی آگاه بوده ایم می دانید یعنی چه ؟ معنی آن این است که خداوند می داند من به چه چیزی احتیاج دارم . شما به چه چیزی احتیاج دارید . آن چیزی را که ما به آن احتیاج داریم اگر از خودش درخواست کنیم می دهد . اما ما معمولاً درخواست کننده از پروردگار نیستیم . یک خانمی می گفت : مادرم از مشهد زنگ زده می گوید : حاج خانم آن قدر مریض می شود ، آن قدر بیماری دارد ، برو در فلان روستا در فلان جا و حاج خانم را هم ببر به یک آقا سیّدی که آن جاست بگو که بگوید چرا ایشان آن قدر مریض می شود ؟ به من که گفت ، گفتم : من به آن آقا سید نیاز ندارم . من به خدا گفتم که خدایا ! من می خواهم بدانم چرا پان قدر مریض می شوم ؟ نه این که شکایت می کنم و شاکی هستم ، نه . بطور حتم دلیلی دارد دیگر . اگر دلیلش را بدانم شاید بتوانم خودم را اصلاح کنم . یک جای کارم ایراد دارد ، ایرادش را برطرف کنم . یکی دیگر آمد به من گفت : بیا در فلان تاریخ برایت پرسش کنیم از یک منجّم سؤالاتی را که داری . گفتم : من خیلی وقت است که جز خدا سؤالاتم را از کسی نمی پرسم . یک خرده خودمانی تر می شوم از امام زمان(عج) می پرسم . می گویم : آقا جان ! خجالت می کشم به خدا بگویم ، به شما می گویم شما بگویید به خداوند . وقتی او را دارم ، آن منجّم یا هر چیزی که هست می خواهم چه کار کنم ؟ سؤال کنم که چه بشود ؟ مثلاً بپرسم من در چه تاریخی می میرم ؟ آن وقت چه چیزی به دستم می آید اگر به من گفت ؟ به چه دردم می خورد ؟ سرنوشت بچه هایم را بدانم باز به چه دردم می خورد ؟ من سرنوشت فرزندانم را به خدا سپردم . هر شب قبل از خواب ، صبح بعد از بیداری ، میانه روز تسبیحم دستم است و ذکر می کنم و از خداوند می خواهم که شرّ شیاطین جنّ و انس را از خودم ، از فرزندانم ، از افراد خانواده ام دور کند . من پیش خدا نروم پیش چه کسی بروم که از او بالاتر باشد ؟ بالاتر نشان بدهید بروم . آن آقا ، آن خانم ، آن راهنما را می خواهم چکار کنم ؟ من دیگر جایی ایستادم که جز خدا سؤالم را از هیچ کسی نمی پرسم . درخواستم را هم از هیچ کسی نمی خواهم .
وَ مِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ ﴿۸۲﴾
و عده ای از شیاطین برای او غواصی می کردند و غیر از آن نیز کارهایی انجام می دادند و ما مراقب (اوضاع) آن ها بودیم .
خداوند ، شیاطین را تحت اختیار سلیمان گذاشته . برای او غواصی می کنند ، بنایی می کنند ، خیلی از کارهای دیگر هم می کنند که زندگی مردم اداره بشود . آن وقت من از شیطان می ترسم ، برای چه می ترسی ؟ خدایی که تو را مأمور کرده ، تکان می خوری بگو : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، رمزیست بین من و خدا . بگو : به نام خدا ، کهیر می زنی بگویی : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؟ تا می گویی ، می گوید : نمی شود بگویم : خدایا به نام تو ؟ خب بگو . انگلیسی بگو ، فرانسه بگو ، عربی نگو ، هر زبانی که داری بگو . مفهوم را بگو که این مفهوم بر جانت نشسته باشد که غیر از او هیچ کس نیست . سال 84 رفتم حج تمتّع آمدم گفتم : ای وای آن جا واقعاً خداشناسی برای انسان مقدّر می شود در اعمال حج و بسیار دلخوش بودم که چقدر سطح خداشناسی برای من بالا بود . چند سال بعد بود که رفتیم حج عمره ، رفتم آن جا برگشتم دیدم واویلا من تا حالا اصلاً خدا نمی شناختم . تا حالا فکر می کردم خدا را می شناسم ولی دیدم اصلاً نمی شناختم ، تازه خدا را پیدا کردم .
امروز می گویم تا همین دیروزهای گذشته نمی شناختم ، الان خدا را یک طور دیگر می شناسم . تلاش کنید خدا را بشناسید . خداوند شیاطین را هم تحت تسلّط شما می گیرد دیگر اجازه نمی دهد که این شیاطین بیایند به درخواست آدم های بد برای شما مصائب ، آزار ، ضرر و زیان فراهم کنند . اگر دچار آزار ، ضرر و زیان می شوید حفره خالی دارید ، الان از این زمین کنار موش بخواهد بیاید در ها را بسته ایم ،‌ اگر بیاید داخل یک دلیل دارد : زیر دیوارها سوراخ دارد و تا سوراخ نباشد موش نمی آید . داخل سوراخ های تان را ببندید ، سوراخ ها را چطور ببندیم ؟ واجبات تان را فوت ندهید ، نماز واجب تان را فوت ندهید ، اگر اول وقت می توانید بخوانید ، بخوانید ؛ دوم وقت می توانید بخوانید ، سوم وقت می خوانید بخوانید نگذارید آخر وقت . همه چیز را به نمازتان ، واجب ندانید اگر این طور بودید شما را هم می گذارند آخر وقت جواب می دهند خوشتان می آید ؟ واجبات تان را فوت ندهید ، هیچ کسی شما را مؤاخذه نمی کند چرا مستحبّات نداشتید ؟ چرا ذکر و نمازهای مستحّبی نداشتید ؟ داشته باشید خوب است ، اضافه تر به شما می دهند اما هیچ کسی شما را مؤاخذه نمی کند . اگر می خواهید وجودتان سوراخ نداشته باشد تا این موجودات وارد شما نتوانند بشوند واجبات را انجام بدهید . حرام ها را انجام ندهید ، هرچه را خدا حرام کرده انجام ندهید . تا حاج آقا زنده بودند هر وقت موسیقی خوبی پیدا می کردم فوری دانلود می کردم ، صبح که صبحانه می خوردیم روشن می کردم گوش می کردیم . به جهت این که ایشان گوش می کردند صدای هیچ زنی را دانلود نمی کردم . الان هم ایشان فوت کرده به همین ترتیب ، حرام نیست چون من هم یک زن هستم می توانم گوش کنم . اما گوش نمی کنم به صدای زنی که حُکم خدا را زیر پا گذاشته ، وقتی که گوش می کنم آن خانم را تشویق می کنم ، آفرین چه کار خوبی کردی باز هم از این کارها بکن . حلال خدا را زیر پا نکنید و با حرام خدا همراه نشوید از حرام پرهیز کنید ، حلال خدا را بهره ببرید ؛ بر خودتان حرام نکنید ولی به اندازه از حلال استفاده کنید . خیار خوردن به همه حلال است شما 4 کیلو خیار را در یک روز بخورید بعد می بینم کجایید ؟ قرار نیست از حلال هم اضافه استفاده کنید ، این را بگیرید بروید جلو ، همه حلال ها ، ‌ من یک خوردنی را گفتم ما یک دریا غرایز مختلف داریم در همه اش افراط نکنیم . واجبات فوت نشود ، حرام ها انجام نشود ، حلال ها هم به اندازه انجام شود اگر شما ضرر ، زیان دیدید بیایید پیش بنده ، جنّی که شما را اذیت می کند می گیرم می گذارم گُرده خودم . و قرآن زیاد بخوانید ، بخوانید که آن را بفهمید .‌ قرار بود قرآن بخوانید ، بفهمید به شما چه می گوید . وقتی قرآن می خوانید روح قرآن با شما حرف می زند . قرآن زیاد بخوانید ، حتی بیشتر از اذکاری که انجام می دهید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید