منو

چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed 05 08 2024

A+ A A-

با فروع دین بگونه ای متفاوت آشنا شویم بخش پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

شب گذشته در منا بودیم.رمی جمره انجام دادیم بعد از آن قربانی کردیم. قربانی کردن در چنین فضایی به ما یادآوری می کند خوب دقت کنید همه چیزهایی که ما در حج انجام می دهیم و تجربه می کنیم برای طول زندگی ما درس دارد. قربانی کردن به ما یادآوری می کند هر کار بزرگی را که به حول و قوه الهی قادر به انجام دادن آن شدیم در ازای آن باید قربانی بدهیم. چندین سال پیش یادم است فلانی ماشین می خرید جلوی چرخ ماشین یک گوسفند سر می برید.چه خبر است آقا؟گوسفند سر ببر ولی نه جلوی چرخ ماشین. چه چیزی را می خواهی نشان بدهی.آیا آن گوسفند مانع تصادف تو می شود؟نه.ولی هر چیزی که تهیه می کنیم،هرکار بزرگی که انجام می دهیم مثل حج رفتن،اگر اتفاقی برای ما افتاد که از لحاظ روحی درجه ای کسب کرده، بالا رفتیم برای تمام این ها باید قربانی بدهیم.هربار یک قربانی.می گوید آن وقت این گونه که بی پول می شویم.اگر پول داری بده به هیچ جای دنیا بر نمی خورد. نداری یک مرغ کوچک.حتما یک کاری را انجام بدهید. لطفی را که حضرت حق،در حق ما می کند ما نمی توانیم در ازای آن کاری بکنیم..اما قربانی حج ما را هدایت کرده که باید یک کاری بکنیم حتی به قیمت یک مرغ کوچک.آن هم اگر قربانی کردیم از لحاظ مادی اگر نیازمند هستیم خودمان بخوریم،اگر می توانیم به یک نیازمند بدهیم،این ارجح تر است. بعد از قربانی موی سر می زنیم و ناخن کوتاه میکنیم.آقایان ماشاءالله سرشان را خلوت می کنندو چه لذتی دارد چون هر چه مو در سر دارند می ریزد پائین.یک منظره اسف باری است جایی که آقایان موهای خود را می تراشند.الان نمی دانم تغییر کرده است یا نه.
چرا موی سر و ناخن.می دانید وقتی مو بلند می شوددیگر جان ندارد. در ریشه که هست زنده است.ناخن تا وقتی روی پوست و گوشت هست جان دارد.وقتی بلند شدزائد است و دیگر جان ندارد.به نشانه این که هرچه از ما روئیده و الان دیگر جانی ندارد اما می تواند با سوهان تمیز و مرتب کنی بعد لاک بزنی. گیسوانی که اگر روسری سر کردی نصف از پشت و نصف از جلو بیرون باشد،می گوید این ها را بچین تا بدانی که خط مشی زندگی تو از این به بعد چه چیزی است. خدا توصیه هایش را در قالب اعمال می فرمایند باشد که بنده اسرارش را فهم و درک کند بتواند بفهمد.در منا دو روز دیگر می مانیم. هر روز رمی جمره می کنیم روز سوم وقتی چادرها را ترک می کنیم.در سفرنامه ام این را به تفصیل بیان کردم.نمی دانید چه خبر است.چادرها را وقتی به منی وارد شدیم زیبا و تمیز با یک فضای بسیار خوب تحویل گرفتیم.روزی که می خواهیم بیرون برویم،کف چادر ها راکه تماشا بکنیم،تماشایی است.من ایرانی ها را دیده ام.ملل دیگر را ندیدم.نمی دانم ولی تماشایی است از دستمال کاغذی،لیوان و قاشق یک بار مصرف، خلاصه...همین.خوشبختانه آن جا بچه نیست، پوشک بچه پیدا نمی شود.همه چیز روی زمین ریخته است. این فضای زمینش است.از این بدتر قسمت نادیدنی آن است.جیغ سخت شیاطین.در رمی جمره گفتیم شما سنگ می زنید،شیطان نفس را می زنید با سنگ شیطان را جدا می کنید.هیچ توجه کردید وقتی که برق کسی را می گیرد چه کار می کنند؟با یک چیزی محکم می زنند برق از او قطع می شود. درست است؟ما سنگ را می زنیم شیطان از ما جدا می شود.خیلی جالب است تو را به خدا اگر رفتید فقط حج بروید. از بازارها صرف نظر کنید.شیاطین در بازارها ولو هستند.به خصوص برای خانم های ایرانی ،آن هم با اداهایی که می ریزند جنس را ارزان تر بخرند.وای حال من بد می شود.شیاطینی که در رمی جمره ها با سنگ از خودمان دور کردیم، آن جا هستند،ازما جدا شدند،ما می خواهیم جدا بشویم برویم به سمت مکه.من یک بار به عقب برگشتم نگاه کردم کم مانده بود بی هوش بشوم.شما این کار را نکنید .بروید دیگر تماشا نکنید اگر یک لحظه چشمتان باز شود خود شیاطین را ببینید یا جیغ هایشان را بشنوید خدا به دادتان برسد بروید نایستید بعد بروید مکه تا اعمال طواف و نماز پشت مقام ابراهیم و سعی میان صفا و مروه تمتع را بجا بیاورید،‌ طواف و سعی هفت دور است حالا توجه کنید سفر مکه بدون فهمیدن این رموز لطفی ندارد خب بروید یونان ایتالیا چرا آنجا می روید خرج می کنید بروید کیف کنید، اما آنجا می رویم اسرار می آموزیم، هاله بین بدن انسان هفت تاست عین اینکه این روپوشی که تن من است بشود یک هاله. فکر کنید یکی دیگر هم روی آن بپوشم بشود دوتا، یکی دیگر روی اینها بپوشم می شود سه تا، با این تفاوت که اینها باهم یک حد مرزی دارند که آنکسی که می تواند هاله را ببینید هفت تا را باهم می تواند تشخیص بدهد و اگر بتواند تشخیص بدهد از روی هاله ها امراض را هم می تواند تشخیص بدهتد که شخص در کجا توده دارد در کجا تورم دارد درکجا کوفتگی دارد؟ در کجا انرژی تو رفته دارد و الی آخر، من نمیخواهم هاله شناسی درس بدهم، انسان هفت هاله دورش است، اگر آنجا کارهایتان را که انجام دادید، قسمت حیاط قرار بگیرید آنهایی که دارند دور خانه ی خدا می گردند تماشایشان کنید اینقدر زیباست هیچ فیلمی به پایش نمی رسد چرا؟ اینها که دارند می چرخند پاهای همه شان روی زمین است، روی سکو که راه نمی روند همه روی زمین راه می روند، اما اگر توجه کنیم بعد از این دور اول کسانیکه این پایین می چرخیدند یک حلقه ای آرام بلند می شود می آید بالای سر اینها، بعد چرخ دومی این حلقه ای که اینجا بود می ماند از آن یک حلقه کوچکتر می آید بالاتر تا بالای خانه خدا می رسد آن حلقه ای که بالای خانه خدا می رسد حلقه خیلی کوچکی ست، اندکند، در عمل یک مخروط بوجود می آید که آن بالای مخروط که روی خانه خداست خیلی کوچک است آنهایی که آنجا می رسند دیگر انجا چرخ نمیخوردند چیزی نیست که چرخ بخورند یک سره می روند بالا، می میرند؟ نه، می روند کجا؟ تا بروند آن بالایی که کسانیکه لایق شده اند می توانند بروند، می روند آن بالا به بیت المعمور می رسند با ملائک خدا شروع به طواف کردن می کنند خیلی شگفت انگیز است من فقط یکبار توانستم ببینم بعدا هر کاری کردم نتوانستم ببینیم زیاد ذوق زده شده بودم نمیشود دیگر دست خودت نیست او که بالای سرت است باید تشخیص بدهد که تو الان شرایطش را داری؟ لیاقتش را داری؟ یا نداری؟ من یکبار دیدم، و خوشا به حال آنهایی که می روند بالا طوافشان را آن بالا انجام می دهند و بعد برمی گردند به صف طواف کننده ها، سعی بین صفا و مروه هم هفت تاست، در هر رفت مان یکی از هاله ها را از سموم منیت ها و رذایل اخلاقی دنیا پاک می کنیم، از صفا شروع می کنیم تا به مروه می رسیم یک هاله پر، اگر بتوانیم از خودمان جدا کنیم در برگشتمان هاله خالی مان پر می شود از سجایای اخلاقی، همانها که در دنیا نیاز داریم آن موقع که من رفته بودم حج هنوز جلوی کوه صفا را شیشه نکشیده بودند آزاد بود من بارها آن بالا نشستم، عشقی کردم آن بالا نشستم به این تلاش آدمها نگاه می کردم صد البته این اتفاق خوب برای همه‌آدمها نبود فقط برای قلیل افرادی که فهمیده بودند کی هستند اصلا چرا الان اینجا هستند؟ حالا که اینجا هستند چکار باید بکنند؟ فقط برای آنها اتفاق می افتد بقیه سرخوش بودند، یک چیزی می گویم یک چیزی شما می شنوید،‌ بعضی چیزهایش را نمی شود گفت. نماز پشت مقام ابراهیم از برای تشکر از ابراهیم خلیل است که اینقدر صدیق و خداپرست بود که خدا دستور داد رفت داخل آتش سالم هم آمد بیرون که چه بشود؟ او پیغمبر خدا بود من که پیغمبر نیستم، چه میخواهد به من بگوید؟ آمد به من بیاموزاند که دنیا مثل آن آتش است و خیالتان جمع همه شما باید از داخل آن آتش رد بشوید اما فقط مومنین سالم از آن خارج می شوند، آخرین قسمت اعمال طواف نساء است این خیلی جالب است و نماز پشت مقام ابراهیم، من به طواف نساء از قبل از اینکه بروم حج فکر کردم،‌آنجا هم فکر کردم در این سالها هم فکر کردم، به طواف نساء بسبار اندیشیدم قول های زیادی هست اگر درست انجام ندهید زن تان به شما حرام می شود از این صحبتها زیاد است هیچکدام هم رد نمی کنم، من اصلا کی هستم که قول بزرگان را رد کنم اما یک چیزی خودم فهمیدم می خواهم به شما بگویم،‌ آقایان باید این را بدانند تمام نعمات دنیا، نیکی های دنیا زیبای های دنیا و تمامی شر دنیا در وجود زنها قرار داده شده، شرمنده هستم ولی واقعیت است دروغ نیست .آقایان باید متوجه باشند تمامی نعمتهای دنیا ، خیرها و زیباییهایش در زنهاست . خوب دقت کنید در حیوانات زیباترین ، نرها هستند ولی در انسانها زیباترین ، زنها هستند . تمام اینهایی که گفته شد همراه با تمامی شرهای دنیا در زنها وجود دارد . حالا چرا ؟ خوب گوش کنید ، تا شما آقایان با زنها امتحان بشوید ، باید امتحان پس بدهید ، آن هم چه امتحانی ! خدا به شما اختیار داده ، با وجه اختیارتان میتوانید از بخش نعمتها و درستیها یا از بخش زشتیها و شرها بهره ببرید که ماشاالله در خیابان این بخش دومی فراوان است ، بروید تماشا کنید . فقط کافیست یک ساعت در یک جای شلوغ بایستید آنوقت متوجه حرف من می شوید . گرچه من بیرون نمی روم که شماها دایم بیرون میروید بهتر از من اینها را میدانید . شما انتخاب میکنید از کدام وجه میخواهید بهره مند شوید . وجه خیر و خداپسندانه یا وجه شر و ابلیس پسندانه را میخواهید ؟ کدام یک ؟ تا در روز محشر اگر بخواهید سربلند قدم بردارید و پیش بروید نه سرافکنده و شرمنده . اما برای زنها ، واجب است تا بفهمند چه جایگاه بزرگی دارند . به همان اندازه چه مسئولیت سنگینی دارند . زنها در دنیا آنقدر قدرتمندند که میتوانند تمامی خیرها و تمامی شرها را در خودشان داشته باشند ، اما با اختیار خوشان میتوانند بخش خیرشان را عیان کنند ، سالم زندگی کنند یا بالعکس .انتخاب کنید ، این روزها و امسال دوره ی انتخاب است . چون در آگاهی قدم گذاشتید و دارید می روید . هیچکس نمیتواند بگوید من نفهمیدم و نمیدانستم . اسباب دانستن برای همه فراهم است .من با این گوشی کار میکنم گوشی را دستم میگیرم فلان قرص را میخواهم ببینم چیست ؟ میزنم تمام عوارض و تمام مسایلش را می بینم . پس همه چیز دستتان است . پس بواسطه زنها جوامع بشری میتواند در محیطی سالم و بدون سیاهی بسر ببرد بالعکسش هم میشود . نشنیدید گفتند : پشت هر مرد موفقی یک زن دانا و والا وجود دارد ؟ اگر حمایت آن زن نباشد مرد به اوج موفقیت نمی رسد . آن روزی که عدم تساوی حقوق زن و مرد را بالابردند ، زنها را از جایگاه ویژه ای که خداوند بر آنها عطا فرموده بود خارج کردند . خیلی متاسفم . مجازات بسیار سخت برای طراح این عَلَم از خداوند درخواست میکنم . بگذارید به یک نکته مهمی اشاره کنم . در قرآن میخوانیم خداوند آدم را آفرید . سپس اسماء را به او آموخت . جمیع علومی که در دنیا وجود دارد و انسان برای بهره مندی از آن باید آنها رابداند و لازم دارد درونش هست . اما باز میخوانیم ، خداوند جفت آدم را از اوآفرید . عین اینکه یک گِل اینجا بود یک دانه مجسمه درست کرد و از همان گِل ، نه یک چیز دیگری، یکی دیگر هم درست کرد . خداوند جفتش را از خودش آفرید . به متن کلام خدا در قرآن توجه کنید . یعنی هر چه به آدم عطا شده بود دروجود همسرش هم قرار گرفت . اسماء الهی را به آدم آموخته بودند . خانمها شما هم میدانید . گول نخورید ، شما هم همانها را میدانید . پس جفت آدم چیزی کم نداشت . با انجام طواف نسا و نماز اعمال حج تمتع به پایان رسید . حج از جمله اعمالی است که برکات فراوان دارد . گول شعاردهنده ها و معاندین دستور خدا را نخورید . این چه کاریست ؟ پولی را که میخواهید در عربستان خرج کنید همینجا برای نیازمندان خرج کنید . صدها برابر ثوابش هم بیشتر است . فتوا هم میدهند ! صددر صد حرف را رد میکنم . اولا اگر راست میگویید از سفرهای خارجی و تفریحاتتان فاکتور بگیرید و به خانواده های نیازمند کمک کنید . دوم ، هزینه هایتان را بردارید . از اینجا میخواهد برود ، مهمانی خداحافظی میدهد . چقدر خرج میکند ! میرود آنجا بازارها را زیر و رو میکند . اجناس خارجی فوق العاده دارد . میخواهم از اینها بخرم ببرم . من آنجا دیدم طرف یخچال فریزر ساید بای ساید آورد در همان سالی که من حج بودم ، خدا میداند . گفتم : اینها مجنون نیستند واقعا ؟ تو آمدی کجا ؟ چقدر خانمها در طلافروشیها میچرخیدند ! که طلای آنجا 21 عیار است و از ایران ارزانتر است . چه صحنه هایی وجود دارد در آن طلا فروشیها ! اینها را کم کن . برمیگردد چه مهمانیهای عریض و طویلی به عنوان ولیمه میدهد ! آنها را بردارو فاکتوربگیر، خرج نیازمندان کن . تو نیازمند تر از هر نیازمندی هستی . چرا ؟ چون به فهم اعمال حج و فضای خانه خدا به شدت فقیر هستی و نیازداری . برو آن را ببین . کدام نیازمندی مثل من و شماست ؟بروید یپرسید از خانم ها و آقایانی که حج رفتند بگو این طوری رفتی این چه طور بود آن چطور بود ببینید فهم هر کدام آنها کل این اعمال چی بود حالا به نظر شما کی نیازمندتر است؟ آن کسی که شکم آن گرسنه است یا آن کسی که فهمش گرسنه است ؟شکم گرسنه می میرد اشکالی هم برای آن پیدا نمی شود ولی آن کسی که فهمش گرسنه است میمیرد آنجا باید بازخواست پس بدهد. شما می دانید اینجا اقلاً هزار خانوار زیر پوشش حداقل بنابراین من مخالف انفاق نیستم شده لقمه ی دهن خود را در بیاورم بدهم به کسی می دهم ولی واقعیت این است اینجا می گویم برو فهم خود را غنی کن فهم که غنی شد ایمان قوی می شود اعتقاد قوی می شود .
لبیک که در دل عرفات هست و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سرتا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم
پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه گه مسجد خیفم
آن وادی سوزنده که دل راهسپارش پیداست دو صد باغ گل از هر سر خارش
دارند همه رنگ خدایی زغبارش هر کس به زبانی شده هم صحبت یارش
قومی به مناجات و گروهی به دعایند از خویش سفر کرده در آغوش خدایند
اینجا عرفات است یا روح من آنجاست هم شده آتش کده هم دیده دو دریاست
پای جبل الرحمه یکی زمزمه برپاست این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست
این سوز حسین است که خود بحر نجات است می سوزد و مشغول دعای عرفات است
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود البته برای آنهایی که توی حسینیه در احوال خود بودند نه در احوال موبایل های خود نه سر پله ها و بازیهایشان
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود ما غافل و در وادی مشعر خبری بود
در محفل حجاج صفای دگری بود اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود
هر سوخته دل تا به شب تاب و تبی داشت اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت
ای مشعریان دوش دوش به مشعر که رسیدید آیا اثر از گمشده ی شیعه ندیدید
آیا دل شب ناله ی مهدی نشنیدید آیا ز گلستان رخش لاله نچیدید
آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود
امروزبه هر خیمه بگردید و بجویید گرد گنه از آینه ی دیده بشویید
شاید به منا چهره ی دلدار ببینید از یار بخواهید رخ یار بینید
امروز که حجاج به صحرای منایند از خویش جدایند درآغوش خدایند
لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند در ذکر خدا با نفس روح فزایند
کردند پر از زمزمه و ناله منا را یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
هر کدام ما امروز به نوعی مدیون کسانی هستیم که همه ی عمرشان تلاش کردند که برای ما دین خدا راه خدا باقی بماند آقا رسول الله آقا امیرالمومنین اولاد علی کدامشان یک زندگی پر از طرب داشتند؟همه ی آنها تلاش کردند که امروز من و شمایی که اولاد امیرالمومنین را در بین خود نمی بینیم آنقدر ما را محکم کردند که پا به جفت بایستیم جدا نشویم خانم ها آقایان جوان ها بچه های خود رابا عشق اهل بیت پیغمبر بزرگ کنید با عشق امیرالمومنین بزرگ کنید یادمان باشد ما مدیون این خاندان هستیم که هر سختی و عذابی را در دنیا آنها هم جسم داشتند باور کنید جسم داشتند وقتی زخم می خوردند دردشان می آمد اگر زهر به آنها می دادند تمام داخل کبد داغون میشد بالا می آوردنداما همه ی اینها را دانسته قبول کردند که امروز من و شما در این عصر بر دین خدا بر طریق پیغمبر باقی مانده باشیم اگر نماندیم چطوری می خواهید جواب بدهید کی می خواهد جواب بدهد کی اصلاً جواب دارد بدهد وقتش که برسد دیگر از شما جواب نمی خواهند طرد شده ای ، ، چی بدتر از طرد شدن در دنیا و علی الخصوص آخرت .
صحبت از جمع .من یک تجربه ای دارم و یک حقیقتی هست در رابطه با حج که اگر اجازه بدهید این را بازگو کنم دوستانی که حج تمتع مشرف شدند حتماً این را توجه کردند و دوستانی که نرفتند فکر کنم این نکته ی مهم در رابطه با حج را بدانند در رمی جمرات وقتی که حجاج سنگ پرتاپ می کنند یک صدای عجیبی می آید مثل هور هور که انگار آدم کنار اتوبان ایستاده و ماشین ها با سرعت حرکت می کنند حجم پرتاپ سنگ بسیار زیاده ولی به چشم خودم به عینه نگاه کردم تجربه دارم سنگی که آدم خودش پرتاپ می کند داخل این همه سنگ می بیند رفت خورد یا نه و این واقعاً یکی از معجزات است وسیله ای هست که در اختیار حجاج گذاشتند که خیلی عجیب است من فرمایش شما را که فرمودید به ذهنم رسید که با دوستان به اشتراک بگذارم
استاد: من در سفرنامه ی حج تمتع اینها را به تفسیر توضیح دادم یک نکته ی جالبی که سالها قبل برادر شوهر من حج ایشان مسئول کاروان بود سالها مسئول کاروان بود دیگه الان بازنشسته شده نکته ی جالبی که می گفت آن موقع که دیوار نبود آن موقع ستون های به اصطلاح خیلی محدودی بود که به آن ستون ها باید سنگ را می زدند گفت جالب بود ما در این سیل جمعیت می انداختیم به آن ستون می خورد و ما می دیدیم .
ادامه ی صحبت از جمع : دقیقاً تجربه ی من هم مربوط به زمانی هست که ستون بود و کامل می دیدم .
استاد: همه آنهایی که رفتند و رمی جمرات کردند تقریباً می توانم بگویم دارند مگر اینکه خودشان توان پرتاب سنگ را نداشتند وکیل گرفتند نایب گرفتند کسی دیگری برای آنها زده . مشاهده نکردند .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید