چگونه به پیغمبر خدا و اهل بیتش وصل شویم و وصل هم بمانیم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون اهل بیت
- بازدید: 113
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه را که تا امروز آموختیم اگر شما همین طور به دست فراموشی بسپارید بعدا دیگر هیچ چیزی برایتان نمی ماند، ما چله های زیادی را گذراندیم شما پایان
هر چله باید خواص آن را برای خودتان یادداشت می کردید این چله برای من این دستاوردها را داشت یک احساس این طور داشتم حال آن طور داشتم به فلان مطلب پی بردم و… که اگر روزی یک جایی گیر کردید دوباره برگردید به این چله ها، همین طوری که این چله ها را نداده بودیم . هر کدام آنها بخشی از زندگی آدم ها را آزاد می کرد من هم که الحمدا…از خودم چیزی ندارم هر چه که دارم ذکر پروردگار، نماز و آیات قرآن است، اگر اینها را کنار بگذارید یا گذاشته باشید که حتما کنار گذاشتید می دانید چه قدر از آدم ها در جریان این جنگ 12 روزه به حد مرگ ترسیدند ؟ چرا ترسیدند ؟ خیلی ها می ترسند هیچ اشکالی هم ندارد ولی ما مبارزه با ترس همیشه اذکاری را داشتیم بلافاصله به آن رجوع می کردند. شما الان عطسه که می کنید کمی آبریزش بینی که دارید می گویید فکر کنم سرما خوردم یک قرص سرماخوردگی بخورم یعنی می دانی برای مبارزه با این عوارض سرماخوردگی باید کاری کرد . برای ترس و مقابله با آن نباید هیچ کاری کرد ؟ به این نکته خیلی توجه کنید از پشت گوشتان عبور نکند و برود من می دانم مشغله های زندگی تان زیاد است اصلا شکی ندارم ولی در سختی ها است که انسان ها خودشان را رو می کنند به همین سادگی .
نیمه شب نشسته بودم لب تختم فکر می کردم عشق و رنج چه رابطه ای با هم دارند ؟ دیدم خیلی نزدیک است، عشق و رنج 2 روی یک سکه اند عشق بدون رنج نمی شود و رنج بدون عشق نمی شود. به این جمله ی من فکر کنید بیشتر از این هم کارتان ندارم. اگر حاصل کاری که انجام می دهی به دردت نخورد تو آن کار را انجام می دهی؟ اگر قرار باشد رنجی را تحمل کنی که پایانش به آن عشق نرسی آن کار را انجام می دهی ؟ نمی دهی. کلی قرض میکنی کلی بدبختی که چه کار کنی ؟ یک خانه بزرگتر بخری اگر قرار باشد که نرسی دنبالش میدوی ؟ نه. تازه اینها چیزهای مادی است که می گویم من فراتر از این حرف ها را صحبت می کنم .
در جلسه قبل عرض کردم، بنده هنوز از محرم و انقلاب عاشورا و اربعین خارج نشدم به نظر شما این جمله ی من چه معنایی دارد ؟
صحبت از جمع : چون شما هفته قبل فرموده بودید یک چله مانند اربعین رد که می شود اگر حفظش کنید از شما جدا نمی شود همیشه با شما همراه است، مثل مکه ای که آدم مشرف می شود برای آنکه آن نور را از دست ندهد باید همیشه آن را نگه دارد، فکر کنم منظور این است اگر می خواهیم حسینی و عاشورایی زندگی کنیم باید این را حفظ کنیم نه این که دائم عزاداری کنیم آن درسی را که دهه محرم فرا گرفتیم برای خودمان تا اربعین نگه داریم ، دوباره از اربعین نگه داریم تا 40 روز بعد اگر می خواهیم که در زندگی مان مداوم باشد .
صحبت از جمع : اگر بخواهم با مثال بگویم ما اگر به کشتی امام حسین(ع) سوار می شویم ما را پیاده نمی کنند بلکه خود ما هستیم که وقتی زمانی می گذرد پیاده می شویم و دنبال کار و زندگی مان می رویم. آن حال و هوا و طرز فکر و آن دید را اگر داشته باشیم با همان اربعین می توانیم به استقبال سال نو با همان اربعین برویم ولی آن ذات و مفهومی که آن پروسه یا آن دیدگاهی که داشته با خودمان داشته باشیم می توانیم این را رعایت کنیم تا محرم سال بعد و مجدد به همان حال و هوا وارد شویم .
صحبت از جمع : من این طور می فهمم مثلا همین جنگی که اتفاق افتاد همه جوانب زندگی آدم ها را تحت تاثیر گذاشت بعد از این که تمام شد، با این که تمام شده بود ولی حال و هوای آن و یک سری افکار آن برای آدم می ماند و هر چه قدر آدم هشیار باشد آنها را نگه می دارد و سختی آن را می دهد و می رود و آن هشیاری برای آدم می ماند . من از صحبت های شما این طور میفهمم که قبلا هم خودتان فرموده بودید تمام عوالمی که بر سیدالشهدا و اهل بیتشان گذشت در اربعین دوباره نمود پیدا می کند و زنده می شود و اگر کسی در شعاع آن اتفاق قرار بگیرد و آن را درک کند تقریبا مثل همین اتفاق است یعنی زمین لرزه ای است که وجودش را کامل فرا می گیرد که حالا هر چه قدر هشیار باشد همان را برای خودش نگه می دارد حالا سختی های آن را شاید کنار بگذارد ولی آن هشیاری برایش بماند.
صحبت از جمع : در آخر زیارت عاشورا سجده که می کنیم می گوییم الذین بذلوا مهجهم دون الحسین. آن مفسری که کلمه مهجهم را تفسیر می کردند می گفتند فرض کنید یک کارمند بانک چه قدر پول از زیر دستش رد می شود ولی اجازه ندارد حقوق خودش را از آن بردارد و این خون مهجهم که در قلب است برای کار کردن قلب است و آقا امام حسین(ع) و یارانشان آن را برای اثبات عشق و تسلیم شان به خالقشان به الله تقدیم کردند . حالا ما باید ببینیم چه قدر به این قضیه می توانیم در بذل و بخشش ها گذشت ها نزدیک شویم . ان شاء ا… که بتوانیم یک کمی هم که شده این کلمه را درک کنیم هدف قیام آقا امام حسین (ع)حفظ اسلام بوده و همین هم هست ولی اصل آن عشق بازی حضرت و اثبات عشقشان به خالق و دادن هر آنچه که دیگر هیچ چیز از آن نمی ماند و هر چه که داشتند در این اثباتِ عشق فدا کردند .
صحبت از جمع : بعد از اذان فرمودید که اربعین یک کلاس درس و یک مکتب است برای عزاداری نیست برای آن است که از آن چیز یاد بگیریم پس یک سیر الی ا… است شما فرمودید در سیر الی ا… ما ایستایی نداریم وقتی بخواهیم چیزی را طلب کنیم دائم باید حرکت کنیم و این باعث می شود که ما نباید ایستا باشیم و از این محرم به آن محرم از این اربعین به آن اربعین اینها را به هم وصل کنیم تا بتوانیم چیز بیشتری را فرا بگیریم و آموزش بیشتری را داشته باشیم .
صحبت از جمع : یک جمله ای هست که فکر میکنم همه ی دوستان از امام خمینی شنیده اند که محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. وقتی آدم به این جمله فکر می کند واقعاً همین طور است هرساله وقتی به محرم و صفر می رسیم واقعاً یک روح جدید در اسلام دمیده می شود و همه فراخوانده میشوند و اربعین هم که یک جور اعلام حضور و بیعت دوباره است. همان طور که خود امام حسین (ع) فرمودند ایشان برای احیا و یا زنده کردن دین جدشان قیام کردند، این طبیعی است که امثال شما خارج نمی شوند و این برای آنها مداومت پیدا می کند . ان شاء ا…خداوند توفیق دهد که برای همه ی ما این شکل پیش بیاید . من فکر می کنم به خاطر آن روح قیام است که فلسفه ی آن زنده نگه داشتن است و این هر سال تکرار می شود.
صحبت از جمع : شما فرمودید که ضریح اهل بیت در قلب آدم ها است. دفعه قبل، با خانواده زمینی کربلا رفته بودیم این دفعه که می رفتم در گیت ورودی دیدم که آدم ها برای اینکه زودتر بروند با همدیگر مشاجره می کردند بعد یک دفعه با خودم فکر کردم من شاید باید بروم ضریح را ببینم تا یاد امام حسین (ع) بیفتم ولی امام حسین (ع) دارند ما را می بینند . کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا است . در این اربعین هم که رفته بودیم با خودم گفتم که اگر ما این روحیه ی محبت و ایثار را در همه ی احوالات زندگی مان نگه می داشتیم و امام حسین (ع) را می دیدیم دنیا را فتح می کردیم امام حسین (ع) که همیشه ما را میبینند، اگر ما هم امام حسین (ع) را ببینیم آن وقت دیگر خیلی بهتر از این می توانیم زندگی کنیم .
استاد : مهم نیست که ما ببینیم، مهم این است که ایشان ما را میبینند واین در باور ما است .
ادامه صحبت از جمع : بله، مثل آفتاب می ماند. ما کرکره را پایین یا بالا می کشیم ولی آفتاب همیشه هست .
صحبت از جمع : برای خودم این خیلی مطرح است، یک سری چیزها برای من سال است ، مثلاً بعد از شب های قدر ماه رمضان، سال من شروع می شود انتهای سال برای من یک ایامی هست در ایام محرم و صفر مخصوصاً ایام اول آن انگار به من کارنامه می دهند. من از حال خودم در ایام محرم و صفر می فهمم که سالم را خوب گذراندم یا بد. اصلاً تغییر کردم یا پسرفت کردم، بهتر یا بدتر شدم . همیشه یک اندازه ای دستم می دهد بعضی وقت ها نگران این می شوم که اصلاً وارد محرم و صفر شوم یعنی نکند که وارد شوم و مردود شوم حس شب امتحانی به من میدهد، به نظر من کل سال باید به این فکر کنیم دانشگاهی که پیش امام حسین (ع) رفتیم آیا آن امتحانی را که داریم پس می دهیم، با چه نمره ای از آن امتحان بیرون می آییم .
صحبت از جمع : یک نکته ای که من دوست دارم گفتن این جمله ی کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا است خیلی سال پیش یک دیدی کم کم پیدا کردم ولی متاسفانه به آن عمل نکردم، من همیشه می گویم ما مردم آخرالزمان امام خودمان هستیم و اگر الان ادعای این را داریم که برای امام حسین (ع) عزاداری می کنیم، ما باید در این آزمون روزانه ای که از ما گرفته می شود در حضور امام زمان (عج) برنده شویم ولو اینکه امروز ممکن است یک دعوایی بین دو تا کارمند باشد که من بخواهم از حق دفاع کنم به جای آن کسی که با او دوست تر هستم تا 2 روز دیگر اگر اتفاق بزرگ تری افتاد من اصلاً در توانم باشد که بروم و طرف امامم را بگیرم به جای اینکه منافع خودم و یا شرایط زندگی خانواده و این جور چیزها را بخواهم ملاک قرار دهم . این اربعین را باید با خودمان داشته باشیم در هر روز و هر لحظه مان که اگر چیزی الان گرفتیم یا حسی داریم، برای من که به شخصه اینطوری است اگر چند روز این موضوع را رها کنم در روزمرگی زندگی غرق می شوم .
صحبت از جمع : سوالی که مطرح فرمودید آن طوری که من متوجه شدم، فرمودید که من هنوز از محرم و صفر و این ایام خارج نشده ام، این یعنی چه ؟ یعنی مخاطب خودتان را قرار دادید نه بنده را .
استاد : شما مخاطب من هستید، منتها چه جور مخاطبی ؟ مخاطبی که من را می بیند و از گفتگوی من برداشت می کند. می خواستم ببینم برداشت شما چه است ؟
ادامه صحبت از جمع : بنده می خواستم دقیقاً به همین برسم چون بایستی اول الگوی خودم را انتخاب کنم و بعد ببینم برداشتم از آن الگو چه چیزی است. بر می گردم به چند وقت قبل، شما یک مبحثی راجع به هیچ بودن داشتید. الان این موضوعی را که فرمودید که من خارج نشدم، به ذهن من آمد شما هیچ شدید . هیچ در چه شدید ؟ حقیقت آقا اباعبدا... (ع) یک حقیقت زنده است، وجود دارد شما هیچ که شدید زنده شدید . دیگر خارج شدنی وجود ندارد آیا من هم می توانم هیچ شوم ؟
صحبت از جمع : بنده احساسم این است که هرکسی در این سفر اربعین دستاورد شخصی دارد . درست است که امام حسین (ع) کشتی نجات هستند و همه را پوشش میدهند، اما هر کسی که هر سال اربعین مشرف می شود یک رزقی دارد در وادی عشق که شما تدریس می کردید، فرمودید یکی از آن وادی های 7 یا 8 گانه طلب است . من اربعین که می روم از خود آقا طلب می کنم توکل می کنم به خدا و توسل می کنم به ایشان و می گویم آن چیزی که باید باشد به من بدهید . دو تا چیزی که شخصاً برای من برجسته بود و حتماً برای هر کسی اینطور بوده است و برای خودش یک سوغاتی و دستاوردی آورده است این بود که در حرم حضرت ابوالفضل (ع) که بودم به ایشان توسل کردم گفتم خدایا من آمدم اینجا خودت رزق من را بده . آنجا آیه 5 سوره ی روم خیلی برای من معنی و مصداق پیدا کرد، می فرمایند : بِنَصْرِ اللَّهِ، نصرت و یاری از خدا است . بالای آن (ج) دارد یعنی وقف کن . يَنصُرُ مَن يَشَاءُ ، هرکسی را بخواهد یاری می دهد . بعد به خودم گفتم چه کسی را خدا یاری می دهد ؟ آن کاری را که گفته انجام بده، انجام بده. و آن کار را که گفته انجام نده، انجام نده . وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ، عزیز، شکست ناپذیر، قوی است ، دیگر از این بالاتر، رحیم هم هست . شما فرمودید رحیم بودنش برای بندگان خوبش است که همه را کاور می کند . یعنی من حقیر همه چیز را از او بخواه . دیگر چه غصه و غمی داری . خیلی دلم روشن شد که اگر خواسته ای هم دارم فقط از او بخواهم به قول فرمایش دوستمان هیچ بشو . همش او است . و دومین چیزی که در وجود حضرتعالی من آنجا دیدم، به خودتان هم عرض کردم، من هر وقت شما را دیدم چه در اتوبوس، چه روی ویلچر در این اماکن متبرکه مشرف می شدیم آن صبر و متانت حضرتعالی بود من این صبر را از شما یاد گرفتم و این رزقی بود که امیدوارم بتوانم حداقل این دوتا را با خودم نگه دارم خیلی بزرگ هستند ولی من حقیر به این دوتا دستیابی پیدا کردم اگر بتوانم نگه دارم .
استاد : ان شاء ا... چرا نتوانید .
تمام چیزهایی که هرکدام از شما فرمودید بسیار پسندیده، بسیار خوب و بسیار عالی و بسیار قابل توجه بود، منتها همان طور که بین گفتگوها از شما شنیدیم که هرچیزی را که می فهمیم اگر به آن توجه نکنیم، 2 یا 3 روز یا 5 روز 10 روز با ما می آید ولی بعد از آن کم کم ، کم رنگ می شود و بعد از کم رنگ شدن محو می شود. خب چه کار کنم ؟ اگر از من میشنوید بر اساس تجربه ی 30 ساله ام، حالا قبل از 30 سال عمومی کار می کردم یعنی چه ؟ مطالعاتی که می کردم این کار را انجام می دادم ولی مطالعاتم جنبه ی عمومی داشت، تاریخی، زیستی می خواندم، تنها چیزی که نمی خواندم جغرافیا بود خیلی دوست نمی داشتم حوصله اش را نداشتم، ولی این کار را انجام می دادم اما در این 30 ساله که کاملاً افتادم در یک ریلی، یک مسیری که کاملاً اختصاصی بود، چه جنبه دینی و چه جنبه اخلاقی، چه جنبه عرفانی داشت، هرآنچه که به دست می آوردم یا هرآنچه که الان می فهمیدم بلافاصله می نوشتم من دفاتر زیادی دارم اگر بیایید، می بینید که اگر این ها را خالی کنم چقدر کمدهایم جا باز می کند همه ی این ها را نوشتم، اینطوری هم نبود که فقط بنویسم، بر می گشتم مثلاً ماهی یک روز را اختصاص به این کار می دادم براساس حجم کارم، 15 روز یکبار بر می گشتم و دست نوشته هایم را می خواندم و این سبب می شد که در من جاگیر شود و جالب تر این بود هربار که می خواندم احساس می کردم، یک چیز بهتری هم کنارش می فهمم، کنارش حتماً این را اضافه می کردم شما اگر این کار را نکنید هیچ وقت به هیچ کجا دست پیدا نمی کنید . شما نتیجه ی 2 تا دستاوردی که در کربلا به دست آوردی را اگر به طور مرتب در زندگی عادی و معمولی ات رصد نکنی از دست تو می پرد .باید نگاه کنی ببینی که فلان جا امروزچه صبر عجیبی کردم؟ اگر قبلاً بود خدا می داند چکار می کردم چه داد و هوارها می زدم چه تهاجم ها می کردم ولی امروز چقدر صبر کردم بعد خدا را شکر می کنی بعد از مولایت تشکر می کنی این ماندگار تر می شود، ولی اگر رصد نکنی و این کارها را انجام ندهی به مرور کمرنگ و محو می شود، گفتگویم برای تک تک شما بود، دوستمان درست میگوید اربعین امسال تجربه عجیبی بود، همه اینها را بنویسید چون به دردتان می خورد. دوست عزیز شما اول راه هستی 3 تا دختر داری که باید بزرگ کنی 3 تا دختری که از شما باید بیاموزند یک زن مومنه چگونه زندگی می کند چون اول شما باید یک زن مومنه باشی بعد از آن می توانی یک همسر مومنه باشی بعد از آن می توانی یک مادر مومنه باشی ما خیلی مادر داریم خیلی هم مومنند ولی واقعیت این است که ظاهرشان مومن است باطن شان هیچ چیز تکان نخورده، بنابراین حالا کار داری و خیلی هم خوب است، تو خیلی خوب تغییر میکنی من خیلی راضی ام چون گاهی اوقات که خدا توفیق می دهد از داخل خانه مان دوربین می اندازم، دوربین های من فقط حس های شماست نه بیشتر از آن.
اما یک کار دیگر هم می خواهیم انجام دهیم، اگر یادتان باشد چند ماه پیش گفتیم از محرم و صفر که خارج می شویم باید کاری کنیم که سالمان سال محرمی باشد، یکی از کارهایی که شروع کردیم این بود گفتیم بیاییم هر کسی هر جلسه 10 یا 15 دقیقه راجع به یکی از صحابه امام و از کسانی که همراه امام بود و به مقام شهادت رسید مطلب بیاورد ما آنها را بشناسیم ما حتی اسم خیلی هایشان را نشنیده ایم، اینکار را شروع کردیم و به لطف خدا تقریبا هر جلسه داشتیم مگر بعضی از جلسات که خیلی کار خوبی بود الان ظاهرا 4 یا 5 جلسه بیشتر باقی نمانده که مطلب بیاورند و حتماً این چند جلسه را طی خواهیم کرد، اما کفایت نمی کند، دوباره خیلی زیاد به این ماجرا فکر کردم ، چگونه می توانید شما به پیامبر خدا و اهل بیتش وصل شوید، باید برای شما ما یک خط امتداد بگیریم، یک سیم رابط که این سیم رابط به طور دائم با وجود پیامبر و اهل بیتش وصل شود و چراغی را در وجود شما روشن کند.
بنده خودم می دانم، ولی می خواهم بدانم شما چه پیشنهادی می کنید برای اینکه این سیم رابط مان وصل شود و وصل هم بماند چه کار کنیم خوب است؟
نفر اول : چند جلسه قبل از اربعین یادم هست یکی از آقایان از شما سوال کرده بودند، شما اولا راجع به شناخت مقام همه ائمه خیلی تاکید کردید، بعد گفتید احوالات و زندگی هر کدام از ائمه را مطالعه کنید و بعد آن را در زندگی خودتان ببینید من چیزی که به ذهنم میرسد این است که ما مقاتل را شاید خیلی خواندیم مقاتل مختلف هم هست شروع کنیم این کار را انجام دهیم کم کم شاید روزی یک صفحه بخوانیم و بعد ببینیم که مثلا امام حسین(ع) در این مقطع اینکار را کردند، من الان در حد فهم خودم این را می فهمم که مثلاً امام حسین(ع) چقدر وجود پذیرایی داشتند، هر ناصحی که می آمد ایشان را نصیحت کند با اینکه ایشان وصل به علم مطلق بودند می شنیدند یک چیز خیلی کوچک از برادرشان از هرکسی که یک خیرخواهی در حقشان می کرد، برای خود من میشود یک درس، من خودم در زندگی چقدر شنونده هستم از آنهایی که من را نقد می کنند یا از دوستانم عزیزانم یا غیره، به نظرم اینطوری همیشه سعی میکنم جوری باشم که یک گام به امام نزدیک شوم.
نفر دوم : اول از همه می خواستم پیشنهاد بدهم از فضای تکنولوژی و عطر سیب استفاده کنیم، من معتقدم که دوستمان که زندگی امام سجاد(ع) را فرمودند، دوست دیگرمان از منتقم امام حسین (ع)امام عصر(عج) یا امام محمد باقر(ع) فرمودند، من به شخصه جنبه دیگری از زندگی امام سجاد(ع) یا امام محمد باقر(ع) برای من خیلی پررنگ هست بیایم آن را بگوییم، و آن موضوع را در آن فضا در قالب وُیس بگذاریم ، من که کار میکنم صدای دوستم را گوش کنم و نگاهش را نسبت به آن موضوع بدانم و ادراکش را درک کنم شاید یک چیزی را فهمیده که من نفهمیدم اینجوری می توانم به غیر از روزهای سه شنبه تمام روزهای هفته درگیر این موضوع باشم اینکه بروم منزل 3 دقیقه راجع به موضوعی بخوانم 30 ثانیه یک چیزی را بگویم همین که بتوانم در روز یکی از آنها را گوش کنم احساس می کنم مرا در طی روز درگیر با اهل بیت نگه می دارد. دومین مطلب، چیزی که برای خود من هست از ائمه فقط امام علی(ع) را اسمش را شنیدم، امام حسین(ع)، اما م هادی(ع) و امام زمان(عج)، یعنی احساس می کنم هیچ کدام دیگری از این معصومین دیگر را نمی شناسم حتی اسمشان هم برای من غریب شده، اینقدر که کمتر با آن درگیر هستم.
نفر سوم : من فکر می کنم وقتی که آدم در زندگیش به هرچیزی توجه کند از همان در زندگیش جاری می شود من یک کاری که از سن نوجوانی خدا توفیق داده انجام دادم این هست که 2 رکعت نماز شکر همواره هر روز بعد از هر نمازمی خوانم و فکر هم می کنم هر آنچه که در زندگیم الان دارم از برکت آن 2 رکعت نماز شکرهست، این پیشنهاداتی که دوستان می گویند خیلی خوب است ولی من درمورد خودم می گویم شاید من آدم سرشلوغی هستم، یک مدتی آدم می تواند انجام بدهد بعد ممکن است رهایش کند، یا نسبت به آن از صرافت بیفتد، من چون این تجربه را راجع به این نماز خواندن داشتم فکر می کنم اگر بتوانیم یک چنین چیزی را شما بگذارید که مثلاً یک بار در روز 2 رکعت نمازی خوانده شود و هدیه داده شود به آقا امام حسین(ع) و اصحابشان یا 14معصوم، باعث می شود توجه ما ناخواسته نسبت به آن نماز و یادآوری این موضوع که من علاوه بر نماز که می خوانم داشته باشم این ناخودآگاه این را جاری می کند ذکر و مطالعه و پادکست هم خیلی خوب است ولی در مورد فردی مثل من یک مدتی انجام میدهم بعد ناخواسته شاید کمی اهمال کاری می کنم و روی دوری می افتم که فراموش می شود شاید در مورد نماز خیلی دقتم بالاتر است و توجهم بیشتر است نماز را خیلی به خودم واجب می دانم که انجامش بدهم .
نفر چهارم : همه دوستان خیلی نکته های خوبی را گفتند ولی من فکر می کنم منظور شما این نبود یک کار باید دسته جمعی باشد یا وقتی من بروم تحقیق کنم فقط به درد من میخورد، وقتی منتشر هم بکنم آن تاثیرگذاری را ندارد چون یکی حوصله اش می کشد می خواند یکی نمی خواند من چیزی که شما فرمودید در ذهنم جرقه زد سال ها پیش قرآن های 3 صفحه ای به ما لطف کردید اول عنایت آقا امام زمان(عج) و بعد لطف شما، در کنار آن روزی 1 یا 2 از خطبه های نهج البلاغه بسته به تنظیمی که شما فرموده بودید اوایلش که میخواندم مثل کتاب داستان هر چه که گذشت و این مداومت بیشتر شد تازه به عظمت وجود امیرالمومنین(ع) پی بردم و ایشان ناخودآگاه شده جز روزمرگی من اگر بخواهم کاری بکنم خیلی جاها یادم رفته ولی یکبار در روز هم یادم می آید که آقا اینجور گفتند ، تاثیرش را من دیدم اگر بخواهم وصل باشم به پیامبر(ص) باید یک کاری هم راجع به حضرت رسول اینکار را بکنم که هر روز مداومت داشته باشد عادت و فراموش نشود .
نفر پنجم : بنده چندین سال است که برای اینکه خودم را به ائمه وصل کنم چه اعیادشان چه وفات یا شهادتشان حتما از 2 یا 3 روز مانده به آن روز شروع می کنم به نماز خواندن و هدیه دادن به ایشان خودم را در جوارشان احساس می کنم این کار برای من گوارا می شود.
نفر ششم : این دوره ای که راجع به یاران امام حسین(ع) نوشتیم خیلی نکته های قشنگ و خوبی از آن در می آمد فقط یک مسئله ای که داشت بیشتر مواقع جنبه تاریخی داشت یعنی حجم بسیار زیادی به سرگذشت آن آدم پرداخته می شد اینکه بخواهیم این را هر جلسه داشته باشیم احساس می کنم عمیق ترین قسمتی که ما واقعا شش دانگ حواسمان جمع است در این تایم کلاس هست اینکه بخواهیم مقداری مفهومی تر و بخواهیم وصل کنیم نسبت به آن مسئولیتی که ما یک شخصی را می شناسیم در دوره امام حسین(ع) یک فعلی را انجام داده یک کمی تلاش کنیم چرا اصلا این کار را کرده چه کار کرده که به این درجه رسیده که به او این توفیق را بدهند که چنین جایگاهی داشته باشد را به آن بپردازیم در کنار آن هر کسی به نوبه خودش حتی شده یک خط یک وظیفه ای را برای خودش در آن هفته ای که این را شنیده تعریف بکند تا سه شنبه هفته آینده فقط همین یک وظیفه را بتوانیم انجام دهیم و با خودمان نگه داریم. چون ما خیلی چیزها را یاد می گیریم ولی واقعیت این است که عمل نمی کنیم لذت هم می بریم خیلی هم قشنگ است ولی در حد یک هفته فقط بتوانیم این را با خودمان ببریم تا هفته بعد این چیزی که از زهیر یا از حر یاد گرفتم سعی کنم عمل کنم، همین صرفا کمک کند که ما خودمان را رشد دهیم.
نفر هفتم : من سوال را اینطور برداشت کردم که چه کار کنیم که ائمه چطور در زندگی ما حضور داشته باشند؟ یک مطلبی در این مفاتیح ها وجود دارد من فکر میکنم شاید مطلب خوبی باشد ایام هفته هر روز را برای یکی از ائمه یک زیارتی برایش وارد شده است خیلی هم کوتاه است من فکر میکنم این هم میتواند یک راهی باشد. چون باید یک چیز حداقلی برای همه باشد، البته بعضی ها فرصت های بیشتری دارند توفیقات بیشتری دارند آنها کارهای خیلی خوبتری میکنند ولی فکر کنم این حداقل میتواند خیلی کمک کننده باشد روز شنبه برای حضرت رسول (ص) است فرد میتواند آن زیارت را بخواند بعد با خودش مرور کند که از حضرت رسول چه درسی در ذهنش است یا برود بیشتر بخواند.
نفر هشتم : این نکته ای که من میخواهم عرض کنم ابداعی بنده نیست من این را از خیلی از علما شنیده بودم که به همسرانشان و اهل خانه شان توصیه می کردند طعامی که پخته میشود هر روز به نام یکی از ائمه پخته شود همانطور که ما معتقد هستیم که سر سفره امیرالمومنین(ع) همیشه نشسته ایم ولی آن طوری هم نام اهل بیت است حالا صلواتی ذکری بعد از آن غذا به روح مطهر آن امام یا پیامبر که آن روز به نامشان است فرستاده میشود. پختن غذا جزو وظایفی است که همیشه ما انجام میدهیم نمیخواهد که وقت بیشتری بگذاریم ولی در همان کارهای روزمره خودمان یاد امامان و پیامبر هم هستیم.
نفر نهم : من احساس میکنم وقتی به همه ی ما تکلیف در طول هفته داده میشود انگار پایبند تر هستیم به انجام یک کاری و اینکه همه مان میدانیم که ائمه هر کدام خصلت های بسیار بارز دارند به طور مثال میگویم پیامبرمان امین بود یا کظم غیظ کردن را باید از ائمه دیگر برداریم به نظرم می آید که یک تکلیفی برای همه در طول هفته بگذاریم که خشممان را این هفته کنترل کنیم یعنی بدانیم که این خصلت برای آقا علی بن موسی بن جعفر(ع) است و ما می بایست به این عمل کنیم برای یک هفته تکلیف بگذاریم چون جاری شدن خصلت های ائمه در زندگی یعنی پیرایش خودمان بر اساس خصلت های آنها .
نفر یازدهم : بعد از همه این صحبت های دوستان همان حضور قلب به عقیده من از صبح که بلند می شویم سلام با حضور قلب با خلوص نیت به همه ائمه از آقا امام زمان(عج) گرفته تا بقیه و از آن ها واقعا مدد بخواهیم که ما را در طول روز کمک کنند واقعا هر حرکت نادرستی آدم بخواهد انجام دهد آن زنگ قرمز در مغز آدم زده میشود یعنی اگر بخواهی غیبت کنی قضاوت بیخودی بخواهی انجام بدهی چنان تلخی به روح و بدن آدم ریخته میشود که آدم از همه چیز پشیمان میشود که چرا اصلا این حرف و زدم چرا اصلا آن زمان لال نشدم که مثلا فلان غیبت یا فلان قضاوت را انجام دادم. حالا در کنار اینها اذکار و مطالعه هست خیلی خوب است شما حواست باشد که من درچه جایگاهی هستم چه چیزهایی شنیدم چه اربعینی پشت سر گذاشتم دوستانی که رفتند تا آنجا و زیارت کردند این بزرگان را واقعا آدم خجالت میکشد و شرمنده میشود من خودم را میگویم اگر بخواهم یک حرکت نادرستی را انجام بدهم آن حضور از همه چیز جالب تر است که آدم مد نظرش همیشه باشد حالا چیزهای دیگر هم میتواند آن حضور را در ذهن و قلب محکم تر کند.
نفر دوازدهم : فکر کنم وقتش رسیده دیگر عمل کنیم من چیزی که به ذهنم میرسد خداوند در قرآنش به پیامبر(ص) میگوید ما تو را الگو برای امت قرار دادیم یعنی الگوی اصلی ما پیامبر اسلام است من از زمانی که وارد این حسینیه شدم چون خیلی جاها رفته بودم همه اش حرف می زدند عملی در کار نبود این که میخواهم بگویم خدای من شاهد است قصد تعریفی که متمایل به تملق شود را ندارم چون چیزی که من را پایبند کرده است میکشاند از این بُعد مسافت اینجا جنابعالی را که میبینم قبل از اینکه حرفی بزنید عمل کننده بودید به آن چیزی که بیان می فرمایید نه به آن چیزی که نوشته اید. الان در اجتماع ما الحمدالله حرف های قشنگ خیلی زیاد است عمل چون پشتوانه اش نیست رسیدیم به این نقطه ای که الان جوان اجتماع ما سلام کردن را یادش رفته است مقصرش هم من هستم چون از الگوی پیامبر(ص) تخطی کردم پیش دستی در سلام کردن نکردم که او یاد بگیرد و به این نقطه رسیدیم پس بهترین حالت به نظر من یک کمی اگر به اعمالی که در این هفته و آن هفته انجام میشود با همین حرکت ها میرسیم به دو راهی که ورود ممنوع است آیا چون با سیستم مشکل دارم به من این اجازه را میدهد که آن تخطی بکنم آن ورود ممنوع را من بروم آن اجازه را من دارم؟ یا نه باید رعایت کنم این ها را منطبق کنیم با آن آموزه هایی که همه بزرگان دادند از پیامبر(ص) گرفته و اهل بیت اش که تبعیت را از اهل بیت ضروری کرده است فکر کنم برسیم به آن نقطه ای که هیچ بشویم به نقطه ای که شما هستید برسیم .
نفر سیزدهم : مدتی است من بعد از بیدارشدن اعمال روز را انجام میدهم که شامل دعای همان روز و زیارتنامه هر معصوم است مثل روز شنبه که متعلق به پیامبر(ص) است چون ترجمه اش خیلی جالب است و درخواست هایی که برای روزمان می کنیم این کار باعث شده است سیم من بیشتر وصل باشد.
نفر چهاردهم : یک گوشه از صحبت های اولیه دوستمان درمورد سلام دادن به ائمه بود من واقعا فکر میکنم تمام این پیشنهادهایی که ارائه شد بعد از مدتی آدم ها انجام ندهند یعنی این مشغله اجازه ندهد شما این 2 ، 3 هفته اخیر اشاره کردید که وقتی شما به امامی سلام میکنید او به یاد شما بوده است که شما سلام کرده اید این خیلی برای من جذاب بود چون خوشم می آمد که امام رضا(ع) یاد من باشد وقت و بی وقت به ایشان سلام میکردم میگفتم بگذار او هم به یاد من باشد. من میگویم یک چیزی باشد کوتاه اثر گذار، که همه انجام بدهند بعد از یک مدتی از سرمان وا نشود این سلام کردن که صبح خودمان را ملزم کنیم این خیلی میتواند کمک کند.
نفر پانزدهم :شما چند سال پیش یک برگه هایی داده بودید مبنی بر مراقبه های روزانه برای تمام کارهایی که انجام میدادیم در این برگه ها یک طرف برگه تیتر گناهان خورده بود و ایام هفته و طرف دیگر نیکی ها و ایام هفته ما ملزم بودیم که علامت میزدیم که مثلا در ستون گناهان امروز من دوتا غیبت کردم یا در ستون نیکی ها خوش رو بودن یا اسراف نکردن یا صلوات فرستادن و روز بعد مراقب گناهان بودم که انجام ندهم و سعی در انجام نیکی ها داشتم فکر میکنم اینها برای پاکسازی خودمان خیلی موثر بود.
نفر شانزدهم : یادم است در حرم امیرالمومنین(ع) از شما پرسیدم که چه کار بکنم خوب است ؟ شما فرمودید بنشین با آقا حرف بزن و بگو که مثلا این کار و این خطا و.. کردم می دانم شما کمکم کنید که بعد ازاین، این کار را انجام ندهم . ما در حوزه ی ورزش یک نفر فرزندش را می آورد می گوید من دوست دارم این بچه برود تیم ملی ولی نمی داند تیم ملی کجاست چه قدر برای آن باید سختی بکشد وقتی به او می گویم باید روزی 3 ساعت 10 سال حداقل تمرین کند می گوید نه پس همین فقط درسش را بخواند . من برای خودم فکر میکنم که ما زندگی کردنمان و دنیایمان و آخرتمان و مرگ هم در یک راستا نیست اگر در یک راستا باشد اگرخداحافظی ام را ببینم سلامم خداحافظی معنی می دهد من اگر بخواهم یک ورزشکار المپیکی تربیت کنم باید اول قهرمان المپیک را ببینم و بشناسم وبعد مسیر را بشناسم من اگر می خواهم اهل بیتی زندگی کنم باید اوّل اهل بیت را بشناسم بعد ما می آییم اینجا حواسمان جمع است مایند فولنس(ذهن آگاه) هستیم بعد از این جا که جدا می شویم می رویم مثلا نان در بیاوریم دیگر با یک مدل دیگر نان درمی آوریم با مدل امام حسین(ع) لحظه به لحظه زندگی نمی کنیم یعنی لحظه به لحظه باید فکر کنیم اگر الان امام حسین(ع) بود من با خودم فکر میکردم که بعد از اربعین که برگشتم دیدم که این امتحاناتی که از امام حسین(ع) گرفتند که زن وبچّه و همه چیز را .. از ما یک میلیاردمش را هم نمی گیرند در نهایت در محل کار مثلا کسی نه شأن من را آنطور که فکر میکنم رعایت نکند بعد برافروخته می شوم ببینیم اگر امام حسین(ع) اینجا بود مثلا میگذشت دیگر میگفت خدا طرف حساب من است شمر هم سر ایشان رامی برد می گوید«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» تو کاره ای نیستی طرف حساب من خداست اینجا یک امتحان برای توست و یک امتحان برای من است ولی ما یادمان می رود فکر میکنم خودم هم نمی دانم یک کمی دنیا و آخرت و مرگ و زندگیمان با هم در تضاد برای من اگر هر لحظه فکر کنم که مثلا مرگم چیست امام حسینم کجاست شاید شبیه تر بشویم به نظر من تفکر و شناخت امام به من کمک می کند.
نفر هفدهم : هر روز سخنان یکی از ائمه را بخوانیم و به آن عمل کنیم .
استاد: بنده عمدا امروز را گذاشتم که شما حرف بزنید شما گفتگو کنید و فعال بشوید فقط هر روز یا هر هفته، تکلیف هفته نگیرید تا یک جایی تکلیف هفته خوب است برای اینکه شما را راه بیندازد،شما را حرکت بدهد ولی از یک جایی به بعد میبایستی خودتان مسیر پیش رویتان را انتخاب کنید برای همین گفتم بگذاریم باهم حرف وگفتگو کنیم. شخص من، خودم را میگویم مگر شما نظر ندادید، هر کدامتان مگر نگفتید چه کار باید کرد. من هم برای خودم اندیشه کردم هر روز به این ماجرا فکر کردم. که خب من وقتی این هفته می آیم، می خواهم با شما چه گفتگویی کنم برای شما چه چیزی می خواهم بیاورم دیدم که نه من چیزی نباید بیاورم این شما هستید که باید انتخاب کنید بر اساس روحیه تان و بر اساس تفکرتان و نحوه زندگی و مشغله های تان برای خودتان یک فضای خالی درست کنید که در این فضای خالی شما وائمه تان باشند، پیامبرتان باشند به آنها فکر کنید چون بدون آنها خیلی ساده چراغ راه ندارید خب چه کار باید بکنیم؟ همه چیزهایی که شما گفتید همگی خوب است. من به شخصه توصیه میکنم همه آنهایی که تایپ می شود و وارد سایت می شود این هفته استثنائا پرینت بگیرید و تمام این را چندین مرتبه مطالعه کنید و ببینید شما از این همه راهکار داده شده کدامش برایتان قابل اجرا است. مهم این است که قابل اجرا باشد من می گویم از فردا روزی 50 رکعت باید نماز بخوانید، شما 2 یا 3 روز میخوانی ولی نمی توانی، به درد نمی خورد، ارزش ندارد اما یکی از شما گفت که من سال هاست که روزی 2 رکعت بعد از هر نمازم، نماز شکر می خوانم و در آخر گفت حالا میتوانیم فقط روزی 2 رکعت بخوانیم اگر وقت نداریم، این قابل اجرا است توان هر کسی این اجازه را می دهد. من با خودم فکر کردم که چه کار کنم که سالم محرمی باشد محرمی بودن یعنی بودنِ با پیامبر و اهل بیتش و تمام دروسش و تمام وحی الهی. احادیث و روایات بسیار عالی است خواندن زیارت نامه ها بسیار عالی است اگر فکر می کنید زیارت نامه ها را بخوانید شما را بیشتر مشوق است آن را شروع کنید. من به شخصه انتخابم این است هر روزم را شروع میکنم ممکن است 1 آیه ، 2 آیه ، 1 صفحه ، 10 صفحه این به توان شما برمیگردد میخوانم و هدیه می کنم به همه پیامبران و معصومین اما نه به این سادگی پایان کار از آنها درخواست کمک میکنم که من تا نمردم مفاهیم اصلی این آیات را که پروردگار مدنظرش است را بفهمم و اجرا کنم 1 آیه، 2 تا ، 3 تا من یک جزء نگفتم چون نمی توانید انجام دهید. می توانید 1 آیه یک زیارت نامه کوتاه بخوانید هیچ ایرادی ندارد 1 یا 2 خط است می توانید یک 2 رکعت نماز شکر همراهش بخوانید این انتخاب شماست من این کار را میکنم من که همراه و همسفر شما هستم من برای خودم انتخابم این است هر روز این کار را بکنم به قول دوستمان وقتی به آقا موسی ابن جعفر(ع)می رسم از ایشان بخواهم، آقا شما 2 تا ویژگی خاص داشتید یکی کظم غیظ بود یعنی غیظ تان را جمع میکردید، فرو میخوردید به روی مردم تف نمی کردید و دیگری صبرتان در زندان. زندگی به خیلی از من و شما امروزه واقعا یک زندان سخت است از ایشان می خواهم، آقا کمکم کن، به من کمک کن یاد بگیرم در زندان دنیا چطور زندگی کنم که در آخرت مرا بنده ی خالص خدا صدا بزنند این کار را من برای خودم انتخاب کردم .می گوید خب مگر ما چندتا داریم ؟ و در انتها این همه آیات قرآن می ماند نمی شود دوباره برگردی از اول؟ ایرادی دارد ؟ خب چگونه قرآن را شروع کنم ؟ میل شماست.از ابتدا میخواهی شروع کنی نه میخواهم اتفاقی صفحه ای را باز کنم و هر چه آمد از همان جا بخوانم ، انتخاب شماست در همه چیز آزاد هستید در نحوه چگونگی کارتان آزاد هستید. دیگر نیازی نیست که من به شما بگویم.
انتخاب کنید که چه باشید دیگر باید خودتان انتخاب کنید چه باشید، چه کسی باشید. اگر امروز دنیا با شما نساخت مطابق میلتان حرکت نکرد با قرآن و نمازتان قهر نکنید ما پیرهایمان بدتر از جوان هایمان هستند چون جوان نمی فهمد و انجام می دهد، امّا پیر میفهمد و انجام می دهد و این بد است.
صحبت از جمع : اگر فردی هر کدام از این موارد که شما فرمودید یا دوستان فرمودند و یا چند مورد طی روز انجام می دهد آیا باید باز هم کار اضافه تری انجام دهد ؟
استاد : کار اضافه تر یعنی چه ؟
ادامه صحبت از جمع: یعنی مثلا اگر تا الان همین قرآنی که فرمودید می خوانده یا نماز میخوانده موضوعات جدید را حتما اضافه کند ؟
استاد : هر کاری ، امروز آنقدر خسته است یا مریض است اینقدر مریض داشته یا گرفتاری داشته که نمی رسد انجام بدهد مثلا می گویم امروز روز آقا علی ابن موسی الرضا(ع) است آقا جان امروز یک حمد می خوانم دستت را از سرم برنداری من همیشه زیر پای شما هستم .
امروز به عُشاق حسین زهرا دهد مُزد عزا
یک عدّه را درمان دهد ، یک عدّه بخشش در جزا
یک عدّه را مشهد بَرَد ، یک عدّه را دیدار حج
باشد که مُزد ما شود ، تعجیل در امر فرج

