منو

جمعه, 28 تیر 1404 - Fri 07 18 2025

A+ A A-

تعمقی بر سوره قصص بخش دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه ی داستان موسی(ع) خداوند به پیغمبر(ص) می فرمایند:
مَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۴۴﴾
و تو در جانب غربی کوه طور نبودی، آن گاه که امر پیامبری را به موسی واگذاشتیم و نه از شاهدان بودی.
چون در قدیم مثل الان که این همه رسانه و دستگاه های اینترنتی و... هست نبود، اخبار از گذشتگان به حال خیلی به ندرت اگر دست می آمد، خداوند به پیغمبر(ص) می فرمایند برای این که بدانی این قرآن برای تو وحی از جانب خداوند است، همین کافی است که بدانی ما داستان موسی(ع) و فرعون را در شرایطی بیان می کنیم که شما هیچ راهی برای کسب اطلاعات از آن دوران ندارید، بلکه خداست که با نزول قرآن تو را با این داستان ها و قصص آشنا می کند پس تو آن موقع در جانب غربی کوه طور نبودی که ببینی چه اتفاقی می افتد وقتی که ما حکم پیامبری را به موسی(ع) دادیم.
وَلَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿۴۵﴾
ولی ما نسل هایی پدید آوردیم که روزگاری دراز بر آنان گذشت تو در میان اهل مدین مقیم نبودی که آیات ما را برایشان بخوانی ولی ما فرستنده ی پیامبران بوده ایم.
در پی هر پیامبری نسل های بسیار زیادی در پشت سر آن پیامبر در ادامه آن قدر زیاد می آید و می رود تا جایی که آثار انبیا و هدایت آن ها از قلب و اندیشه مردم آن زمان محو می شده است. خداوند در این آیه این طور می خواهد بیان کند که میان موسی(ع) و پیامبر اسلام 100 ها سال فاصله بوده است، فاصله خیلی بیشتر از این بوده که خبری از آن زمان بخواهد به پیامبر(ص) برسد، تنها راه دستیابی به سرگذشت آن پیشینیان فقط امر وحی الهی است، خداوند می فرمایند ما بودیم تو را فرستادیم و همه این وقایع را در اختیار تو قرار دادیم، نسل هایی آمدند و رفتند در حالی که تو آن جا نبودی که برای این ها آیات را بخوانی و آن ها هر کدام به نقطه ای رسیدند که دیگر اثری به نام هدایت که بر آن ها رسیده بود دیگر باقی نماند.
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۴۶﴾
آن دم که موسی را ندا دادیم تو در کنار طور نبودی ولی وحی این اخبار رحمتی از پروردگار توست. خداوند عالم ندا می دهد می گوید شما در کنار طور نبودید که خدا را ببینید اما با وجود این که نمی دانستی ولی ببین تو در کنار خانواده ات بودی به تو وحی شد، حسی به تو وارد شد که بیایی و در کنار طور قرار بگیری اما وحی این اخبار تماما رحمتی از جانب پروردگار تو در همه ی این احوالات است تا قومی را بیم دهی که بیم دهنده ای پیش از تو برایشان نیامده است.
می دانید که درباره پیامبر خودمان سالیان دراز گذشته بود و پیامبری در آن سرزمین نیامده بود هیچ کدام از این اخبار و این مسائل را از زمان حضرت موسی(ع) نمی دانستند، خداوند می گوید وحی این اخبار رحمتی از جانب پروردگار تو بر تو است که قومی را بیم بدهی و بترسانی که قبل از تو پیامبری برایشان نیامده بود که این ها پند بگیرند، نصیحت بشوند، یعنی آن چه که از زمان موسی(ع) و آن چه که بر موسی(ع) رفت برای تو بیان می کنیم جهت این است که تو در میان قومی فرستاده شدی که خیلی پیش تر از تو هیچ پیامبری هیچ بیم دهنده ای برایشان نیامده و وقتی از این قصه ها برای آن ها گفته می شود آن ها می فهمند که این هم وحی ای از جانب حضرت حق است.
وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۷﴾
و اگر پیش از اعزام پیامبر به سبب گناهانی که مرتکب شدند عذابی به آن ها می رسید می گفتند پروردگارا چرا رسولی سوی ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مومنان باشیم.
خیلی از اقوام هستند که ظلم و زور می کنند در طول تاریخ هم بودند اما خداوند حکمش بر این قاعده است که بر تمامی اقوام یک پیام دهنده، یک هدایت کننده می فرستادند تا این ها را هدایت کند اگر پس از هدایت باز عناد می کردند آن وقت بود که عذاب بر آن ها نازل می شد می گفت ما این کار را بر این مردم انجام ندادیم که نگویند پروردگارا چرا یک پیامبر و رسولی نفرستادی تا ما از آیات تو پیروی کنیم و از مومنان و ایمان آورندگان باشیم.
متاسفانه این قصه برای همه مردم وجود دارد، خیلی سال پیش یک بزرگواری این جا آمد و چه قدر هم ید طولا، گفت در مشهد سر مزار آقا شیخ جعفر مجتهدی رفتم و از ایشان درخواست کردم که برای من یک راهنما تعیین کنند و بفرستند من از آن جا که برگشتم شما را به من معرفی کردند، پا به جفت و محکم با ما همسفر شده بود و می آمد ولی اندک زمانی چون یک بار که مشهد رفتیم یک اتفاقی در آن جا افتاد و ایشان فکر می کرد یک قاب منزلتی به او داده شده، قربی پیدا کرده است و وقتی این را نهی و نفی کردیم که چنین چیزی نیست، خیلی سخت به او برخورد و رفت. در مورد بسیاری از آدم ها من این ها را خیلی دیدم هیچ اشکالی هم ندارد نیایند، بعضی ها فکر می کنند ما به نقطه ای رسیدیم که نیاز به راهنما نداریم، بعضی ها فکر می کنند نه آن چیزی که این جا داده می شود آن چیزی نیست که ما می خواهیم، باز هم نه، بعضی ها هم فکر می کنند اصلا این ها ایراد دارد، نیایند خب اشکالی دارد؟ این جا 10 نفر نشسته باشد یا 500 نفر، برای من چه فرقی می کند، من نه از کسی انتفاعی دارم مالی می گیرم درآمدی دارم و نه این که در جایی اسم و رسمی دارم که بگویم به خاطر اسم و رسمم، مبادا اسم و رسمم به هم بخورد برای من فرقی نمی کند اما برای خود آدم ها فرق می کند وقتی تو هدایت گر خواستی باید به پایش می ایستادی، نه این که هدایت گر تو تعیین کننده ی رتبه های عرفانی تو باشد ما اصلا چنین چیزی نداریم. آقای ملکی تبریزی گفتگویی با استاد خود داشت می گوید من این طور دیدم، چنین و چنان بودم... استاد به ایشان می گویند اگر می خواهی این جا بیایی فعلا برو از جلسه بعد بنشین دم در و کفش های شاگردان و طلابی که این جا می آیند را جفت کن و دستمال هم بر روی آن ها بکش؛ خیلی سنگین است برای کسی که یک دوره سنگینی را طی کرده به یک جایی رسیده است؛ گفت چشم و انجام داد. کسی که به دنبال هدایت است دنبال شهرت نیست، کسی که دنبال هدایت است دنبال منافع مالی و رتبه و مقام نیست. این طور ما می توانیم آدم هایی که اطراف ما هستند یا سر راه ما سبز می شوند بشناسیم نه به این عنوان که به آن ها یک برچسب بزنیم به این عنوان که کنارشان حرکت نکنیم، حالا می خواهد شاگردتان باشد یا استادتان هیچ فرقی نمی کند. هر جا دیدید چنین انتفاعی وجود دارد و طالب هستند بلافاصله دوری کنید.

نوشتن دیدگاه