Logo

پرسش و پاسخ شماره صد و سی و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال: یک درگیری دارم، ترس دین، دینی که در جامعه حکم فرماست آیا من باید تن بدهم یا بین بد و بدتر قرار میگیرم،اگر نباشد یک ترس دارم که دینم از بین برود اگر باشد یک ترس دیگر دارم که یک جور دیگر از بین برود. این سوال و این مشکل برای من به تنهایی نیست شاید 80 یا 90 درصد جوان ها بین این دوراهی قرار گرفته اند، یک جاهایی هست آدم از ترس اینکه دینش از بین نرود می رود زیر لوایی سینه می زند تا آن چیزی که می خواهد و در راه راست است خراب نشود ولی می بینیم که حق را زیر پا می گذارد پایمال می شود.

استاد: اشکال این جاست که جوانان این زمان نه دین را، نه یک حکومت صحیح و منطقی را می شناسند، نه شرایط یک حاکم خوب را می شناسند، وقتی تو هیچ کدام اینها را نمی شناسی قضاوتت هم درست نیست نمی توانی بگویی چه چیزی خوب یا بد است.
ادامه صحبت از جمع: من در سطح فهم و شعور خودم و درکی که دارم می توانم قضاوت کنم.
استاد: قضاوت کن ولی منتظر نباش قضاوتت درست باشد ولی یادت باشد، یا ما تعیین می کنیم که چه باشیم یا برای ما تعیین می کنند که چه باشیم، آن زمانی که فریاد می زدم خیلی ها یکی از آن پا سوخته های گلوپاره شده من بودم، نزدیک به 30 سال است که کار می کنم و دائم گفتگو کردم، بیشتر هم با جوانان کار کردم آن موقع که می گفتم بیایید بشناسید و نخواستند بشناسند هر کسی به رای خودش پیش رفت نتیجه اش چیزی می شود که امروز هست .
ادامه صحبت از جمع: الان نمیشود خیلی خوب شناخت .
استاد: درد من این بود که گفتم خیلی متاسف شدم پرفسور ساکس را نگاه میکردم گفتم؛ خدایا آن کسی که باید این آش شوربای ما را راست و ریست کند خودت برسان، هیچکس نمی تواند این آش شوربا را درست کند. شما یک کار پژوهشی انجام بدهید دفتر بگیرید دستتان در جامعه جوان بروید بپرسید دین یعنی چه؟ دین را چطور می شناسید؟ پدر مادرهایی که این جوان ها را به جامعه بیرون دادند که خیلی معذرت می خواهم افتضاح کردند.
ادامه صحبت از جمع : کار به جایی رسیده که کلاً، دین را قبول ندارند.
استاد: من هم نشناسم قبول نمی کنم، من قبول می کنم چون دین را می شناسم.
ادامه صحبت از جمع : کسی مثل من از اول محرم که می خواهم ازدین دفاع کنم، اجازه نمی دهند یا اجازه ندارم تا دفاع کنم.
استاد: اصلا نیازی به دفاع شما نیست، تو اگر می خواهی برای دین خودت کاری بکنی تلاش کن بهتر بشناسی، بیشتر بفهمی و بیشتر عمل کنی، این وظیفه شماست.
ادامه صحبت از جمع: حرف نزدن هم یک حس و حالی به آدم می دهد که احساس سر افکندگی دارد.
استاد: اشکال همین است، آن خودخواهی تو است ، تواز دین نمی خواهی دفاع کنی تو می خواهی از خودت دفاع کنی که من هم می فهمم شما اشتباه می کنید نه، تو یک مسیری را برو که بقیه بعد از مدتی متوجه می شوند ما چطور این را ندیدیم، او کجا بود، الان کجاست؟ دین را تحقیق کنید، دین را بشناسید، بفهمید، بعد از این سه مورد، تازه عمل کنید، من خیلی چیزها در این باب بین جوان ها می توانم گفتگو کنم ولی زود است، نمی شود، کمی مشکل است.
صحبت از جمع: من باب تجربه می گویم از زمان دانشجویی تا الان، به شدت همیشه شاید هم مشکل درونی خودم بوده در بحث ها و یا جاهایی بودم که همه با من مخالفت داشتند می گفتند چرا اصلا دین داری؟ یا چرا اصلا نماز می خوانی همیشه داشتم و هنوز هم دارم می دانم هم خواهم داشت، در اینطور جمع ها به این نتیجه رسیدم که سکوت کنم، گوش می کنم، مگر اینکه نظرم را بپرسند و نظرم را می گویم و معمولا اینجور برخورد می کنم که مادامی که با احترام با من برخورد کنند با آنها ارتباط را ادامه می دهم ولی اگر ذره ای بی احترامی ببینم ارتباطم را با آنها قطع می کنم ، معتقدم که انسان ها ممکن است هر حالتی داشته باشند قبلا حس می کردم دنیا را باید نجات بدهم بعدا فهمیدم که نمی توانم که هیچ، خودم را هم نتوانستم نجات بدهم همیشه اینجور است الان هم وقتی می گویم متهم به این می شوم که چرا سوال می پرسی؟ یا از تو می پرسند هم جواب نمیدهی، فقط به خاطر اینکه معتقدم آن نظر برای خودم است و خودم را صاحب نظر نمی دانم که بتوانم ابلاغش کنم هنوز خودم به آن مرحله ای از عمل نرسیدم که بتوانم بگویم.
استاد: ببینید نظر دادن و بیان حقیقت، واقعیت باهم فرق می کند، نظر من، استنباط من از این لیوان یک ظرف است ممکن استنباط شما یک چیز دیگری باشد، برای فرد دیگری چیز دیگر باشد، اما وقتی راجع به ماهیت جنسش و نوع استفاده اش صحبت می کنیم اصلا نمی توانیم من و شما باهم مغایر باشیم باید یکسان باشیم .اشکال الان همین است که آدم ها نظر می دهند چون اصلا ماجراها را نمی دانند یعنی چه؟ تو وقتی نمی دانی، خوب بالاخره حتما یک حرفی هم باید یارو بزند، یک چیزی هم بگوید، خوب نگو بنشین، ما در نظر دادن هیچ وقت مشارکت نمی کنیم من خودم شخصاً دوست ندارم، نظر من است، شاید من اصلاً اشتباه می کنم شاید نمی فهمم. اما وقتی در مورد مقام امیرالمومنین(ع) صحبت می کنند آنچه را که می دانم می گویم، تمام شد و دو تا هم ندارد، یا راجع به آیه قرآن وقتی صحبت می شود هیچ گونه بحثی ندارد چون یکی است و یکی . اما یادتان باشد ما در قرآن سوره کافرون داریم یک سوره خیلی خوشگلی است 4 یا 5 آیه هم بیشتر نیست، کافران می گویند بیا تو خدای ما را بپرست ما هم خدای تو را، پیغمبر(ص) می گوید نه، می گویند یک هفته ما خدای تو را می پرستیم یک هفته تو خدای ما را، گفت نه، آخر سر گفت ببینید نه شما پرستنده خدای من هستید نه من پرستنده خدای شما، هر کسی به فرقه خودش، بروید دنبال کار خودتان؛ یعنی جنگی وجود ندارد، ضرب و شتمی وجود ندارد، زور و کتک و کتک کاری هم ندارد، اما وقتی که کافران به حریم مسلمانان آمدند و وارد شدند و آزار دادند تا یک جاهایی خداوند در قرآن می گوید بگیریدشان اگر اسیرشان کردید شما را پذیرفتند با آنها مسالمت کنید ولی از یک جایی به بعد می گویند اصلاً اسیر نگیرید هرجا پیدایشان کردید بگیرید بکشیدشان، چون اینها دیگر اصلاح پذیر نیستند فقط مسیر شما را از بین می برند و شما را حذف می کنند.
حالا حکایت این دوران ماست ما در جریان گفتگو با آدم ها نه کتک و کتک کاری ، نه فحش و فحش کاری داریم نظر هم نمی دهیم به نظر من اگر اینجا را با موشک فلان می زدند خوب بود، نظرت برای خودت. امروز خیلی جالب بود پرفسور ساکس می گفت از 16 سال پیش اسرائیل پهپاد وارد ایران می کرده و قایم می کرده برای چنین روزهایی، ببینید این جور مسائل، مسائلی نیست که ما بیاییم روی آن نظر بدهیم بگوییم پس این اوضاع امنیتی افتضاح بوده، نه، ما اصلا نمی دانیم چه خبر بوده، ما نمی دانیم چه عاملی از میان خود ما این جریانات را پیوسته کردند، این کارها را انجام دادند. بله، مسائل امنیتی کشور موظفند به اینجور چیزها رسیدگی کنند ولی بالاخره هر چیزی یک حیطه ای ویک اندازه ای دارد پس نظر نمی دهیم، راجع به هر چیزی هم بخواهیم صحبت کنیم حتماً قبلش دانش و گفتگویش را کسب می کنیم، می فهمیم، یاد می گیریم، می گوییم من اینقدر می دانم، شما الان به من بگویید قرآن باز کنم آیاتی را که راجع به آن گفتم برایتان در بیاورم، خدا اینجا می گوید بجنگید، آنجا می گوید بگیرید بکشید، اینجا می گوید اگر کوتاه آمدند و صلح کردند ببخشید یا حداکثر از آنها جزیه بگیرید ...اینها را در می آورم، چرا؟ چون دانشش وجود دارد، دارم، اما نظر نمی دهم که آنجا فلان کار را کردند خوب بود یا این کار را کردند بد بود، حالا یک جایی عصبانی می شوم می گویم خدایا یک گودال بزرگ روی زمین درست کن کل اسرائیل را در آن فرو ببر، چقدر ستم، چقدر بچه کشی ! کنگره آمریکا را یکسره بکن داخل قعر زمین، چقدر آنجا نشستند مفت حرف زدند ؟ ببینید این یک حرف دیگریست ولی واقعیت این است اگر می خواهید از این اوضاع بل بشو نجات پیدا کنید اگر می خواهید برسید به نقطه ای که ما می گوییم ثبات ،محکم بایستید نلرزید، نلغزید، از جاده خارج نشوید:
1) نمازتان را محکم بگیرید، در بهترین شرایط بخوانید منظورم لباس الوان و جانماز طلا و این حرف ها نیست، در بهترین شرایط و بهترین زمان، نمازتان را ارزش قائل شوید دیگران شما را با نمازتان بشناسند.
2) قرآن را ترک نکنید. هر کسی قرآن را ترک کرده به شدت باخته است چون هیچ وقت نمی تواند در استدلال هایش در مقابل دیگران پایه محکمی داشته باشد، تو اگردر مورد دین و شناخت دین پایه محکم داشته باشی پایت را می کوبی روی آن می گویی این تریبون من است، قرآن را ترک نکنید، بعد از آن احادیث و روایات باید سند کاملا معتبر داشته باشد هر سندی، هر حرفی را نمی شود به آن استناد کرد، جایی اگر حدیثی گیر آوردید ببینید ریشه اش محکم هست یا نه؟ بعد هم روایت را که می خوانید رجوع کنید آیا با تربیت قرآنی شما می خواند این دو باید هم راستا باشد.
3) در یک جامعه ای واقعاً قابل اجراست؟ بحث افغانی ها بود گفتم چطور این همه افغانی آمدند در این مملکت هیچ کس نفهمید؟ گفتند این ها تذکره می گیرند می آیند زیارت امام رضا(ع)، بعد وارد اینجا که می شوند دیگر برنمی گردند همین جا می مانند، گفتم خوب برگردند مملکت خودشان، گفت در آنجا زن ها باید در خانه ها بمانند زن ها حق ندارند، اگر شما دین را نشناسید نمی توانید ثابت کنید طالبان مزخرف است، این اشکال طالبان نیست اشکال شماست که دین را نمی شناسید پس دین را بشناسید و با عرف جامعه، الان عرف جامعه اجازه نمی دهد زن ها در خانه محبوس باشند، خانه هایشان پنجره نباید داشته باشد ای وای مسلمان خدا، یک چنین قصه هایی، باید نمازتان را محکم بچسبید، قرآن تان را محکم بخوانید و بعد روی اصول دین و فروع دین تان کار کنید، کمک کننده شما مقالاتی ست که ر وی سایت هست می توانید بروید بخوانید.
صحبت از جمع: شما امروز خطبه 216 را آوردید، من اینطور که متوجه شدم طی این سال ها شما یک سیلابسی در ذهنتان هست در این 10 شب می روید تا به آن برسید هیچ وقت هم نمی گویید از اینجا می خواهم شروع کنم به کجا می خواهم برسم، می خواستم ببینم دلیل خاصی داشت امروز خطبه خاص را انتخاب کردید؟
استاد: اشکال شما این است که انتخاب را با من می دانی من انتخاب ندارم من اطاعت دارم چطور که به شما می گویم فلان ذکر را بردارید برایتان خوب است شما می روید انجام می دهید من انتخاب ندارم که انتخاب کننده ماجراها باشم من اطاعت می کنم از آن کسی که باید بگویم گاهی اوقات خیلی هم سخت است چون گاهی اوقات انجامش برای من مشکل است ولی هرچه که دستورم باشد انجام می دهم .
ادامه صحبت از جمع : در بحث نماز چند شب فرمودید برای من خیلی مهم است بفهمید، نماز خیلی مهم است و الان هم تاکید کردید.
استاد: باز هم نماز را تاکید کردم برای اینکه در مسیر شما باید ذخیره بردارید، یک ذخیره دست تان باشد بخواهید از اینجا بروید تا فلان شهر حتما باید یک چیزی با خودتان ببرید برای همین می گویم لااقل بدانید نمازتان را با خودتان بردارید آن شما را نگه می دارد اما مفهومش این نیست که از دانش قرآن استفاده نکنید، حتما استفاده کنید.

تمام حقوق این سایت ، برای گروه تحقیقاتی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف محفوظ است.