Logo

پرورودگار را از میان کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام درک کنیم بخش پانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

ای عطر گل یاس دلم را دریاب
ای منبع احساس دلم را دریاب
من تشنه ی یک قطره محبت هستم
یا حضرت عباس دلم را دریاب
طبق روال هر روز مان، امروز هم باز سر زدیم به بوستان آقا امیرالمؤمنین (ع)، به پندهای جاودانه از نامه 47 کلام آقا از نهج البلاغه گوش فرا می دهیم که در بقیه مسیر عمر دنیایی مان، آویزه ی گوشمان بشود و چراغ راهمان باشد. ان شاا...
حضرت فرمودند: شما را به ترس از خدا سفارش می کنم.
این ترس می دانید کدام ترس است؟ همان ترسی که بچه ها برای خاطر این که مادر یا پدرشان از آن ها ناراحت نشوند، دلخور نشوند، دلگیر نشوند، سعی می کنند کارهای بد نکنند. ما می ترسیم که خدا ما را دوست نداشته باشد، ما می ترسیم که خدا از ما روی برگرداند، ما می ترسیم که خدا دست ما را نگیرد، این ترس آن ترس است.
شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، به دنیاپرستی روی نیاورید گرچه به سراغ شما بیاید.ما از دست دنیاپرستی در می رویم ولی دنیا ما را رها نمی کند اما هوشیار باشیم دنیا مال دنیا است، مال آخرت ما نیست، پس آن قدر از آن استفاده کنید که امروز ما را بگذراند، اگر اضافه داشتیم، مابقی را به دیگران می خورانیم. بر آن چه از دنیا از دست می دهید اندوهناک نباشید، حق را بگویید، برای پاداش الهی عمل کنید، دشمن ستمگر باشید؛ هر کسی ستم می کند. یاور ستم دیده باشید؛ هر کسی را دیدید که مورد ستم واقع شده کنار او بایستید و او را یاری کنید.
آقا می فرمایند: شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت به آن ها می رسد، به ترس از خدا، نظم در امور زندگی؛
پسرم صبح که از روی تخت خود بلند می شوید پایین می آیید، اول روی تخت خود را بکش و مرتب کن، برای مادرتان نماند. در رختخواب خوابیدید، تخت ندارید، اشکال ندارد اول رختخواب خود را جمع کن، سر جای خود بگذار، برای مادرتان نماند. لباس از تن خود درآوردی، یک جای کوچکی بالاخره در خانه برای شما است، جمع و جور کنید، سرجای خود بگذارید. کفش های خود را یکی وسط راهرو، یکی درِ خانه نیندازید، نظم داشته باشید، کفش شماست، بشورید و تمیز کنید، نگذارید تا مادر شما این کار را بکند؛
کسانی که این وصیت به آن ها می رسد به ترس از خدا نظم در امور زندگی، ایجاد صلح و آشتی در میان تان سفارش می کنم، زیرا من از جد شما پیامبر خدا شنیده ام که حضرت می فرمود: اصلاح کردن بین مردم از نماز و روزه یکسال برتر است.
دو نفر که بین آن ها اختلاف هست، اگر شما بتوانید بین آن ها صلح برقرار کنید، از یکسال نماز خواندن و یک ماه روزه گرفتن آن بالاتر است،
خدا را خدا را، درباره یتیمان، نکند آنان گاهی سیر و گاه گرسنه بمانند، حقوقشان ضایع گردد. اگر در فامیل، در خانه تان یتیم دارید، اول آن ها واجب هستند مگر این که پولدار و متموّل باشند، خدا را خدا را، درباره همسایگان، حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر شماست.
ضبط تان را این قدر بلند نگیرید که طرف نتواند در خانه اش بخوابد، وقت خواب نیست؟ باشد، می خواهد آرامش داشته باشد،. حقوق همسایه را رعایت کنید، اگر کفشتان گِلی ست، اول بیرون خوب روی آسفالت بکشید، گل ها بریزد، بعد پله ها را بالا بروید. ما به طور مرتب باید به همسایه ها توجه کنیم.
خدا را خدا را، درباره همسایگان حقوقشان را رعایت کنید، که وصیت پیامبر شماست، همواره به خوش رفتاری با همسایگان سفارش می کرد.
یعنی این قدر همسایه مهم است، درستش هم همین است، روزگاری من جای دیگری بودم و مادرم این جا، اتفاقی می افتاد من زودتر می‌رسیدم یا همسایه بغلی؟ طبیعی است همسایه بغلی، حقوق همسایه بالاست.
خدا را خدا را درباره نماز، چرا که ستون دین شماست.
من می دانم خیلی از جوان‌ها و نوجوانان ما می‌گویند، الان خوابم می‌آید، حالا فردا می‌خوانم و این فردا هم هرگز نمی آید، پسر تا ١۵ ساله شودتکلیف بر گردنش هست، آن موقع گفته بودند تا قبل از ١۵ سالگی که عقلش نمی رسید، الان ماشاا... ۵ ساله ها، بنده را درسته می خورند، پس همه عقلشان می رسد، کمر بچه هایتان را زود به نماز خم کنید، نماز ستون دین است، نماز انضباط می آورد، پاکیزگی و طهارت از نجاست می آورد، باعث می‌شود که شما به تعهدی که دارید از خیلی خلاف های دیگر هم جلوگیری کنید، باز هم بشمرم؟
خدا را خدا را، درباره خانه خدا، تا هستید آن را خالی نگذارید،
دیگر نگویید سال بعد دفعه بعد، ای بابا این پول ها را می برید در جیب عرب ها می‌ریزید؟ مردم مملکت ما گرسنه اند. عیب ندارد یک شکم خالی تر بخوابند اما خانه خدا نباید خالی بماند؛ امیرالمؤمنین می گوید: تا هستید آن را خالی نگذارید زیرا اگر کعبه خلوت شود مهلت داده نمی شوید، خدا را خدا را، درباره جهاد با اموال، جان ها و زبان های خویش در راه خدا؛
الحمدلله فعلا که جنگیدن با سلاح در مقابل کافر مرتد نداریم، با اموال، هرچه می خواهید از خودتان ببخشید وسایل خوبتان را بدهید. یک دانه بده نه ده تا، ولی آن چیزی را بده که خودت استفاده می کنی، من اگر بخواهم برنج خارجی بخرم، خیلی بیشتر می توانم بخرم به خصوص که یک دفعه ۵ تُن می خرم، هر کاری کردند در این ٢۵سالی که من کار کردم، برای انفاق برنج خارجی بدهم ندادم، گفتم من برنج خارجی نمی خورم، دل درد می گیرم بیمار می شوم، من آن چیزی را به مردم می دهم که خودم می خورم، هر وقت هم برنج جدید بیاید اول یک کیلو می خرم خودم و بچه هایم می خوریم اگر خوب بود آن را می خرم،
و زبان های خویش،
او که زبان خود را کنترل می کند، او که حرف بی ربط نمی زند، او که حرف را از این به آن نمی برد، او که حرف این را یک طور دیگر به آن یکی نمی گوید، با زبانش جهاد کرده است.
زبان هایتان را از خشم، تندی و کلمات زشت پرهیز بدهید.
حتی به شوخی، حتی بین خواهر برادرها، پرهیز بدهید، این جهاد شما با زبانتان می شود،
هر چه، چیز خوب است، علم و آگاهی است پخش کنید،
اخبار نامناسب و زشت را پخش نکنید، خانم فلانی یک روزی یک فیلمی بازی کرده حالا رفته جهنم دره، با دوست پسرش رفته در استخر، خبرنگاری که این را آوردی، تو برای لای جرز خوبی، سر تو آن جا چه کار می کرد؟ چرا باید دراینترنت چنین خبری باشد؟ چون خواننده دارد، من هیچ وقت این ها را نمی خوانم، چون اخبار را پیگیری می کنم، تیترهای این ها را می بینم، شرم آور است، پسرم دخترم شما که با اینترنت کار می کنید هر چیزی را نخوانید، که بعداً این چشم ها در روز قیامت پیش خدا گله می کنند؛ خدایا تو من را به او داده بودی که نگاه کند چیزهای خوب ببیند، عبرت کند، یاد بگیرد، رشد کند، من را بُرد کثافت کاری های مردم را تماشا کردم، جواب چشمهای تان را چه می دهید؟ جواب زبانتان را چه می دهید؟
بر شما باد به پیوستن با یکدیگر،
متحد شوید.
و بخشش همدیگر، مبادا از هم روی گردانید، پیوند دوستی را از بین ببرید، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که بد های شما بر شما مسلط می شوند، آن وقت هرچه خدا را بخوانید جواب نمی‌دهد،
پشتش را می کند می‌گوید: تو اصلاً بنده من نیستی که جواب تو را بدهم.همانا ستمگری و دروغ پردازی، انسان را در دین و دنیا رسوا می کند، عیب او را نزد عیب جویان آشکار می‌کند.تو می دانی آن چه که از دست رفت باز نمی گردد، از جمله آبرو، وقتی رفت دیگر برنمی‌ گردد. گروهی باطل طلبیدند، خواستند با تفسیر دروغین، حکم خدا را باطل سازند، خدا آن ها را دروغگو نامید.
اگر قرآن نخوانید، نمی فهمید دارند با فضای اینترنت چه کار می کنند، بچه ها جوان ها، من بلد نیستم با اینترنت زیاد کار کنم، همیشه محتاجم، از بچه هایم کمک می خواهم ، شما بلدید، بگردید، قرآن بخوانید و همه احادیث و روایات را با سند بخوانید، می دانید این جا چند کتاب دارم، صحابه ساختگی پیامبر که با پول های معاویه احادیث ساختگی تحویل ملت می دادند، هنوز هم در کتابخانه هست ببرید بخوانید ببینید چه خبر است.
از روزی بترس که صاحبان کارهای پسندیده خوشحال هستند، خوش به حالشان، کسانی که مهار خویش را در دست شیطان قرار دادند سخت پشیمان هستند "مدام می گویند: خدایا ما را برگردان، قول می دهیم این دفعه درست عمل کنیم، ولی دیگر فایده ندارد. همانا دنیا انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها باز می دارد. دنیا پرستان چیزی از دنیا به دست نمی آورند، جز آن که دری از حرص به رویشان گشوده می شود و آتش عشق آن ها به دنیا تندتر میشود.
کسی که به دنیای حرام برسد از آن چه که به دست آورده راضی و بی نیاز نمی شود، همیشه در فکر این است؛ هنوز به دست نیاوردم، همه آن را به دست نیاوردم، اما سر انجامِ او، جدا شدن از هر چه که فراهم آورده است. هر چه فراهم آورده این جا میگذارد، ارث خورها می خورند، تف و لعنت هم می کنند، او هم آن جا باید عقوبت آن را پس بدهد .
"جدا شدن از فراهم آورده ها، به هم ریختن بافته شده ها است، اگر از آن چه گذشته عبرت گیری، آن چه را که باقی مانده می توانی حفظ کنی."
مردم همیشه در پی این هستند که دیگران آن ها را مومن بدانند، مگر این طوری نیست؟ کلام امیرالمؤمنین اوصاف مومن را بیان می کنند،
می فرمایند: بدان بهترین مومنان، آن بوَد که جان و مال و خاندان خود را در راه خدا پیشاپیش تقدیم کند، چه آن را که پیش فرستی برای تو اندوخته گردد و آن چه را که باقی گذاری سودش به دیگران می رسد.
به تو دیگر بعد از مردن هیچ چیزی نمی رسد، سود آن برای بقیه است .
"از دوستی با بی خردان" بچه های جوان با بی عقلان دوستی نکنید، بی عقلی فقط این نیست که یک حرکت هایی بکند، مثلا سرش را زمین بگذارد و با سر راه برود، مثل من و شما رفتار می کند ولی هر چه خدا می گوید نکن می کند.
"زیرا هرکس را به دوستش می شناسند"
مواظب باش با چه کسی دوست هستی، با هر کسی نمی شود دوست بود؛ به من چه، این هر کاری می کند بکند؛ نه از این خبرها نیست، تو را هم بر او قیاس می کنند و می شناسند.
"در شهر های بزرگ زندگی کنید" خیلی جالب است " زیرا مرکز اجتماع مسلمانان است، از جاهایی که مردم آن از یاد خدا غافلند به هم دیگر ستم روا می دارند بر اطاعت خدا به هم کمک نمی کنند پرهیز کنید ."
"در چیزی اندیشه کن که یاریت دهد"
فکرتان را برای هر جایی به کار نیندازید.
"از نشستن در گذرگاه های عمومی و بازار پرهیز کن که جای حاضر شدن شیطان و برانگیخنه شدن فتنه هاست "
دیدید سر گذر ها جوانها می نشینند!
"به افراد پایین تر از خودت توجه داشته باش که راه شکر گزاری تو در برتری است"
اگر تو از آن ها بالاتری و می خواهی شکر خدا را بکنی، شکر خدا فقط زبان نیست، عمل هم هست، عملش چطوری است؟ به کسی که از شما پایین تر است توجه کنید، به او رسیدگی کنید .
"در روز جمعه پیش از نماز مسافرت نکن، مگر برای جهاد در راه خدا یا کاری که برای انجام آن ناچار باشی، در همه کارهایت خدا را اطاعت کن که اطاعت خدا از همه چیز برتر است" کلام آقا امیرالمؤمنین اوصاف مومنان.
کردم از عقل سؤالی که مگر ایمان چیست؟
( از عقل پرسیدیم، این ایمان چیست؟)
عقل بر گوش دلم گفت که ایمان ادب است
آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست
فرق ما بین آدم و حیوان ادب است
به آن فکر کنید.
می گویند یک روز حاکم نیشابور برای گردش به بیرون شهر رفته بود، مرد میانسالی را در حال کارکردن روی زمین کشاورزی دید، بلافاصله به قصر برگشت، به اطرافیان دستور داد بروید آن مرد کشاورز را بیاورید ، کشاورز بدبخت ترسیده با ترس و لرز آمد جلو تخت حاکم ایستاد، حاکم دستور داد یک لباس گران بها آوردند، تن او کردند، یک قاطر راهوار با افسار و پالون خیلی خوب هم آوردند گذاشتند، حاکم از تخت پایین آمد، آرام قدم میزد، آمد به کشاورز گفت: می توانی بروی سر کارت ولی همین که دهقان بی نوا خواست از جایش حرکت کند، قاطرش را بردارد برود، حاکم یک پس گردنی محکم به کشاورز زد، همه حیران ماندند، این عطا و این همه رسیدگی و این جفا حکمتش چه بود؟ منتظر شدند حاکم توضیح بدهد، حاکم از کشاورز پرسید من را می شناسی؟ کشاورز گفت شما تاج سر رُعایایی، حاکم شهری، حاکم پرسید پیش از این چه، باز هم من را می شناسی؟ کشاورز مستأصل ایستاده بود و سکوت کرده بود، حاکم گفت به خاطر بیاور بیست سال پیش من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو به آسمان کردم و گفتم (حواس ها با من است وقتی باران می آید چه خبر است؟ درِ رحمت باز است) خدایا به حق این باران و رحمتت من را حاکم نیشابور کن، تو محکم یک پس گردنی به من زدی، گفتی ای ساده دل، من سالهاست از خدا یک قاطر با پالون خوب برای کار کشاورزی می خواهم هنوز اجابت نکرده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ حاکم گفت این قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده که به من زدی، فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرقی ندارد، مهم تویی که چه می خواهی، فقط ایمان و باور من و توست که فرق دارد. از خدا فقط بخواه، زیاد هم بخواه، خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است، در بخشیدن بی انتهاست ولی یادت باشد به خواسته ات ایمان داشته باش.

تمام حقوق این سایت ، برای گروه تحقیقاتی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف محفوظ است.