منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

بخش چهارم : نجف مسجد سهله

بسم الله الرحمن الرحیم

ب‍‍‍پردازيم به دنباله سفرنامه كربلا ، جلسه پيش تا اولين روزي كه در نجف بوديم صحبت كردم . امروز آغازين روز دوم اقامت ما در نجف است . در نجف بوديم يك بار به حرم آقا اميرالمومنين رفتيم و بعدازظهر چه روزي ؟ روز دوم بعد از ظهر عازم مسجد سهله شديم . قبل از مسجد سهله ابتدا به مسجد حنّانه رفتيم كه گفته شده در آن مكان سر مبارك آقا امام حسين (ع)‌ گذاشته شده و بخش هايي هم از سر مبارك جدا شده و در آنجا به خاك سپردند . در آنجا هم نمازها را خوانديم ، نفسهاي عميقي كشيديم تا بتوانيم بيرون از آن مكان را تحمل كنيم . سپس از آنجا به مرقد كميل بن زياد رفتيم به همه توصيه نمودم خود نيز اجرا كردم در سلام و عرض ادب خدمت كميل از ايشان خواستم كه مهمان نوازي نموده و رسم وادب شاگردي خويش را نسبت به مولايشان به من هم بياموزند تا بتوانم كميلي براي امام زمان خويش باشم ، فكر مي كنم كه ايشان نيز پذيرفتند اميدوارم كه اشتباه نكرده باشم ، هنوز هم محبت گرم ايشان را من حس مي كنم گاهي اوقات كه ذهنم خرگوش وار مي دود و مي خواهد به محصولات مزرعه مجاور بزند مي گيرد جلويش را برمي گرداند . بعد از آن عازم مسجد سهله شديم ،‌ مسجد سهله بزرگ است ، خيلي بزرگ است . اين نقطه از زمين خيلي مقام دارد اي كاش من الاقل خاك اين مسجد بودم خاك جايي كه اين همه بزرگ روي آن پا گذاشته ، عبادت كرده ، راز و نياز كرده و هر روزه بعد از اين همه سال خدا مي داند چقدر آدم آنجا مي رود عبادت مي كند و راز و نياز مي كند . در مسجد مقام هاي مختلفي وجود دارد در هر مقام هم اعمالي در خور خود آن نقطه گفته شده كه بايد انجام بشود . مردم چندين مرحله متوالي را در اين مسجد مي گذرانند ، خيلي جالب است بايستي ، گرچه كه به من اين آقا ... ان شا ء الله عاقبتش به خير باشد ، شد كه من را با دندان هايش بكشد ببرد ولي كشانده و برده ، نگذاشت يك گوشه بايستم . ولي بايستي و تماشا كني دويدن مردم براي رسيدن خودش قصه ها دارد . همه مي دوند اما به چي مي خواهند برسند اين خيلي مهم است ، ولي مي دوند همه ، بعد دويدن ها بعضي ها با نااميدي ، دويدن ها بعضي ها سرشار از اميد ، بعضي ها سرشار از شيطنت ، شلوغي ، بعضي ها پير شدند با هزاران آه و افسوس ولي همه مي دوند ، همه يكي يك كتاب دستشان است مي خواهند اين اعمالي كه در اين كتاب گفته اين دستورات را انجام بدهند فكر مي كنند اگر انجام ندهند به طور حتم خيلي بازنده هستند . وقت فشرده ، عمل زياد به همين دليل كسي به عمق اعمالي كه انجام مي دهد توجه نمي كند هيچ كسي با خودش فكر نمي كند خب اين مقام ها را  نمي شد يك جوري درست كنند دنبال هم باشد ؟ از اين جا مي دوي مي روي آن جا ، از آن جا مي دوي مي روي اين جا ، از آن جا مي دوي مي آيي اين جا ، خب بابا اين را از در مسجد كه وارد مي شوي اين جوري دور بزنيم چرا بايد اين قدر بدويم ؟‌ در اين دويدنها چه سّري است ؟ مي داني آدم ها وقتي مي دوند يكي از جاهايي كه مي دوند زود تصفيه مي شود كجاست ؟‌ ريه ها ، من از جسم شروع كردم ديگه حالا بقيه اش را شما بگيريد برويد .
در مسجد سهله يك ويژگي خيلي عجيب ديگر هم وجود داشت ، پُر خاك بودنش بود . مي گويند دارند مي سازند ، مي گويند خيلي كارها برايش انجام مي دهند ، قطعاً . ولي اين سِري كه ما پُر خاك ديديم و چقدر جالب بود اين مكان كه دقيقاً با آن چه كه من در شرح حال بزرگان در مسجد سهله خواندم يكي است . انگار كه در اين 1400  سال هيچ فرقي نكرده است همان جوري است ، يعني اگر به من فرصت مي دادند كه در يكي از اين مقام ها بنشينم آن لبه و نَدوم حتماً آن افرادي را كه از باديه هاي اطراف مي آمدند به اين مسجد مي رسيدند به راحتي مي توانستم ببينم ، چندان فرقي نكرده است . در آن جا مقام هاي بسياري مثل مقام حضرت ابراهيم (ع) ، حضرت ادريس (ع)‌‌ ،‌ مقام صالحين ، انبياء‌ ،‌ مرسلين ، مقام حضرت سجاد (ع)‌ ، مقام خضر نبي (ع)‌ ، مقام حضرت صاحب الامر (عج)‌ وجود دارد .
همه دويدند نماز خواندن اما هيچ كسي وقت نكرد سوال كند خب مقام يعني چي ؟‌ بابا مي روي مشهد ،‌ضريح امام رضا (ع)‌ خب آنجا پيكر مبارك امام رضا (ع)‌ دفن شده است مي فهميد يعني چي ديگه ، اما اين جا كه هيچي دفن نشده است پس مقام يعني چي ؟‌ ما براي چه كسي نماز مي خوانيم وقتي مي گوييم مقام امام صادق (ع)‌ و آنجا نماز مي خوانيم يعني چي ؟‌ براي امام صادق (ع)‌ نماز مي خوانيم ؟‌ اين از ضعف هاي سازمان حج و زيارت است كه اگر يك وقت دستم رسيد به يكي از آن ها كه قابل است و مي تواند مثمر ثمر باشد اين را به او مي گويم كه اين چه وضعي است ؟ برنامه ريزي صحيح كنيد به اندازه به مردم وقت بدهيد ، بگذاريد در اين مقام هايي كه مي روند لااقل يك چيزي درك كنند و براي خودشان محصولي بياورند . اكثر مردم سُك سُك مي كنند باور كنيد سُك سُك مي كنند مي دود اين جا ، مي دود آن جا نماز را مي خواند و دِ بدو ، اُرسي هايش ( كفش هايش ) زير بغلش دِ بدو . بابا آخرش نماز آدم بالاخره يك دستي ، يك دعايي ، چاره هم ندارد چون اگر ندود مثل ما مي شود عاقبتش ، ماشينش قهر مي كند مي رود بيچاره مي شود ، همانطور كه ما شده بوديم .
عده انگشت شماري شايد بعداً به اين فكر بكنند كه اين جا چه خبر بود ؟ چه رمز و رازي داشت ؟ شايد كشف كنند و رستگار دو عالم بشوند؟  الغرض :‌ مقام يعني جايگاه ، يعني جايگاهي كه امام يا پيغمبر معصوم در آنجا يك بار و شايد هم بارها به مناجات پروردگارش قرار گرفته است . وقتي يك بزرگي همچون پيغمبر يا امامي در فضايي مناجات مي كند اين مناجات در طول قرون باقي مي ماند ،‌ هر كسي در آن فضا قرار بگيرد آن را دريافت مي كند . مسجد شاه اصفهان رفتيد ،‌ آن وقت ها مي گفتند مسجد شاه حالا چي مي گويند ؟‌ مسجد امام . مسجد امام اصفهان رفتيد ؟ خدا سازنده اش را خِير بدهد . يك محدوده اي زير گنبد هست كه اگر آنجا بايستي پا بكوبي برايت پا مي كوبد ، صدا كني صدا مي كند ، دست بزني دست مي زند . آن نمادي ظاهري دارد و شما مي بيندش اما اين مكان ها همان ها را دارد ولي شما نمي بينيد مگر با جانتان بفهميد . براي همين است كه مي گويند برو مسجد سهله دو ركعت نماز بخواني اين قدر اين قدر اين قدر ثواب دارد ،‌ چون اگر آن دو ركعت را فهميدي ، آن انعكاس صدا را گرفتي ، تو نماز خواندي نماز به تو مي دهند اما نماز درست و حسابي نه نمازي كه من مي خوانم ، مقام يعني اين . آن فضا مملو از مناجاتي خالص و انرژي معنوي زياد است . اگر كسي آن فضا به مناجات بنشيند به همان احوالات خاص پيوند مي خورد ، بهره مند مي شود و اين از آن نكته هاي مهمي است كه بايد هم مردم بدانند ، هم روحانيان كاروان كربلا بدانند و به آن توجه كنند و مردم را حتماً هشدار بدهند ، اصلاً شناخت بدهند ، آگاهي بدهند براي چي ميروي بابا كربلا ، خب بنشين همين جا ، چهارتا سينه بزن وصل شو به امام حسين (ع)‌ ، مي روي كه اين ها را بفهمي ديگه . اگر مسلماني مومن يك دانه از اين مقام ها را در سكوت و آرامش و به نحو احسن بگذراند و رشته پيوندش را وصل بكند به اندازه همه عمرش بهره مند مي شود ،‌ علي الخصوص اگر كه وقتي برمي گردد زود آن رشته را پاره نكند . اگر پاره نكند در خانه اش هم ديگر بعد از آن بنشيند در مقام خضر نبي و نماز بخواند همان اتصال برايش بوجود مي آيد . مسجد سهله از جمله مكان هاي نادر و كميابي است كه اين فرصت طلايي را به همه مشتاقان خودش يا مشتاقان عالم عقبي مي دهد . اين خاك پاك است ، آزاد است ،‌ حي است و استوار است و هر كسي بر آن پا بگذارد همه اين صفات را حس مي كند و دركش مي كند . مقام ها را يك به يك گذرانديم به اذان مغرب رسيديم گفته بودند بعد از اذان مغرب همه اين جا باشيد ما هم كه گوش نمي دهيم آقا ... كه تا آخرين لحظه و آخرين عمل انجام نشود گوش هيچ كداممان از دستش در نمي رفت ،‌ همه را با خودش مي برد اين طرف و آن طرف ، نتيجتاً بعد از نماز مغرب و عشاء‌ تازه رفتيم كه به دو مقام امام سجاد (ع) و مقام آقا صاحب الزمان (عج) رجوع كرديم ، اعمال به جا آورديم در پايانش من كه اين طور بودم مثل پرنده هاي سبك بال شده بودم ، همه استخوانها و مفاصلم در حال جدا شدن بود فكر مي كردم الان همه شان از هم ديگر پاره مي شود مي ريزد زمين و لي روحم در حال پرواز بود ، چقدر دلم مي خواست كه يك چند روزي در اين مسجد بيتوته كنم . آن هايي كه امكانش را دارند رفتند مي توانيد بيشتر بمانيد برويد و مسجد سهله و كوفه را بيتوته كنيد ،‌ بمانيد از دست ندهيد . دلم مي خواست آنجا بروم تمام شرح حال بزرگاني را كه خواندم آنجا تجربه كنم خدا را چه ديدي شايد ديدار امام زمانم هم روزيم مي شد نمي دانم ، ولي بهر حال حيف شد . با خستگي و پاي لنگان از مسجد آمديم بيرون ، اتوبوس رفته بود و ما بدون وسيله ، نالان ، لنگان ، خسته در ديار غربت ، بي ماشين حالا مي گوييم بابا بگذاريد ما از اينجا يك چيزي بگيريم بالاخره خودمان راه را پيدا مي كنيم ، 17 ،‌ 18 نفريم چه كسي مي تواند ما را بخورد ؟‌ ما مي خوريمشان . مسئول كاروانمان آمده بود مي گفت :‌ اگر اين قهر كرده رفته دلش را بدست نياوريم بَرش نگردانيم فردا هم اسير مي شويم . دور از جان شما خودم را مي گويم ، گِل به سر من ايراني فلان قدر پول بدهم براي كاروان آن وقت يك راننده عرب من را وسط خيابان علاف كند بنشينم ذكر بگيرم كه بلكه برگردد ، خنده دار است به خدا واقعاً خنده دارد چه كسي مقصر است ؟ چه كسي بي عرضه است اين وسط راستي ؟ ‌نمي دانم . بگذريم خلاصه ايستاديم تا آمد و اين بي فرهنگ ما را سوار كرد و قشنگترش ، آن بقيه كاروانمان كه سوار اتوبوس شده بودند همه اعمال را خدا مي داند چه طوري چهارلا ،‌ سه لا كرده بودند دويده بودند سوار اتوبوس شده بودند به جاي اين كه اعمال انجام بدهند ، اوقات ها تلخ ، ابروها به هم پيچيده ، دماغ ها آويزان كه چرا ما دير كرديم ، چون راننده برده بود اين ها را در خيابان دو تا خيابان آن طرف تر ايستاده بودند ، اين ها را هم به هتل نبرده بود . القصه :‌
پس از آن زمان زياد كه معطل شديم و برگشتيم ، 5 ساعت دويده بوديم بالاخره به هتل رسيديم . شَلّ و شهيد همه سر ميزهاي شام ولي در حال گفتگو و خنده ، ماشاءلله ، هزار ماشاءلله افراد گروهمان از خنديدن و گفتگو كردن در هيچ كدام از زمان ها جا نماندند ، همه شان مشغول بودند شكر الهي خوب .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید