منو

پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu 04 18 2024

A+ A A-

جلسه ششم راههای جلوگیری از پوچ گرایی محافل دینی ،اخلاقی واجتماعی

 بسم‌الله الرحمن الرحيم


در دنباله جلسات قبل ،که تلاشی انجام شده تا ما و همه کسانی که کلاممون را می شنوند ،حرکتی نوین را آغاز کنند ،مسایل را بازنگری کرده ،راه ارتباط با حقایق را پیدا کنیم.امروز نمونه ای را خدمت دوستان عرض می کنم.این نمونه ها خیلی خوب اند خیلی راهگشا هستند .چون وقتی کلام را به کار می بری و نمونه ارائه نمی کنی هر کسی یک جوری برای خودش برداشت می کند .ولی وقتی نمونه ارائه می کنیم راه سبک تر می شود.همیشه سالیان سال است تاکید داشتم به دوستانمان که با احادیث و روایات دوستی پیدا کنید .آنها را مطالعه کنید و یک ارتباطی برقرار کنید، از کلام معصومین درگاه حق بهره ببرید .امروز می خواهم یک زاویه جدید برای نگاه دوستانمان به روایات و احادیث  باز کنم.خوب دقت کنید.به لطف پروردگار الان خیلی ها، روایات را می خوانند.خیلی ها احادیث را می خوانند خیلی از مواقع این احادیث و روایاتشان را برای من هم می آورند و ارائه می کنند و من از آنها استفاده می کنم.به 2 روایت می خواهم اشاره کنم.خوب دقت کنید 2 روایت ساده و بسیار تکراری .
در وسایل الشیعه جلد 4 آمده :که رسول خدا فرمودند:النِظافَتُ مِنَ الایمان وَ صاحِبهُ فی الجَنَه یعنی نظافت از ایمان است و آن کس که با نظافت مانوس است در بهشت است.
در بحار الانوار جلد 77 آمده:که امیر المومنین علی (ع)فرمودند:الطُهرُ نصف الایمان یعنی پاکیزگی و نظافت، نصف ایمان است.
اینها را سالیان شنیده ایم در کتاب بچه مدرسه ای ها هم بوده ما هم خوانده ایم و هنوز هم می گویند.خیلی معروف و جاری است وبر سر زبان خاص و عام این روایات می گردد.در هر سطح معلوماتی و فرهنگی برای ارشاد مردم به سوی بهداشت و پاکیزگی استفاده می شودو قطعا هم تاثیر خودش را دارد چون کلام معصوم است ولی آیا این کلام صرفا برای جاری ساختن مسواک زدن و شانه زدن به مو ها ،شستشوی مرتب در حمام، یا تعویض لباسهای زیر در هر روز، گفته شده؟خوب دقت کنید.می گوید خوب زمانی که پیامبر ظهور کردند ،زمان بعثت پیغمبر عرب بادیه نشین چی می فهمید؟نه حمام درستی می کرد و نه آب کافی داشتند که به میزان کافی استفاده کنند .ولی همان عرب بادیه نشین عمر های طولانی داشتند.پس نشان می دهد که بدنهای سالمی داشتند .پس تنها این نیست یک کار دیگر با ما دارد . ما می گوییم  نگاه کن کلام در پاکیزگی را 1400  سال پیش پیغمبر فرمودند در کتاب و در دین ما آمده و امروز تازه جهان غرب در بهداشت جهانی به آن رسیده . با این وسیله هم غربی ها و حرکتهای غربی ها را تایید می کنیم و هم دینمان را در حد معلومات و حرکت آنها می آوریم پایین. واقعا همین است ،گفته بودند برای همین؟ آمدیم جهان غرب را هم تایید کردیم که می فهمد؛.خب همین جهان غرب آمده یک قسمتهایی از دین مارا لغو می کند تایید نمی کند پس حتما می فهمند ،پس ما هم دیگر آن تکه را تایید نکنیم.مثل حجاب .پس ما هم می آییم ردش می کنیم خیلی ساده.آیا کلام معصوم برای همین گفته شده بود که تا این درجه منزلت قرار گیرد و فقط این بهره را ببریم؟یعنی امروز که من و شما که حتما روزی یکبار استحمام می کنیم و حتما روزی یکبار لااقل مسواک می زنیم و وسایل شخصیمان حتما شخصی و انفرادی است ،حوله هایمان جداست و........پس دیگر به این کلام معصوم احتیاجی نداریم و دیگر نیازی به آن نیست.در حالیکه کلام معصوم برای همه قرون و اعصار است.
در کتاب سنن النبی از علامه طباطبایی درباره پیامبر چه ریزه کاریهایی را در رعایت بهداشت اشاره می کند چون پیامبر الگویی مناسب بود برای رعایت نظم و پاکیزگی به معنای بهداشت تا نشان دهند که قسمت طبیعی یک زندگی دینی چگونه است و چطوری باید باشد.اما بحث روایات یک افق بالاتری را می خواهد نگاه کند و اصلا نگاه می کرده، چرا که وقتی امیر المومنین می فرمایند: نظافت و پاکیزگی نصف ایمان ؛ در دین ما ایمان بسیار مطرح شده و در قران بسیاری از آیات با یا ایها الذین آمنوا شروع می کند .کسانی که ایمان آورده اید.پس بحث ایمان در دین ما مطرح است و بسیار هم رویش تاکید است .بنا به کلام آقا این ایمان 2 مرحله دارد:در مرحله اول بایستی که قلب از آنچه که مانع رسیدنش به انوار الهی است پاک شود. چرا؟چون ایمان از قلب جاری می شود .اگر ایمان نباشد پس دین هم نیست.موانع سر راه قلب :کبر ،حسد،دروغ ،ریاو امثالهم...
اگر این نصف اول پاکیزه شود .یعنی اینها از قلب دور شود ،قلب از این پستی ها و رذیله های دنیایی  پاک شود، آن وقت نصف دیگر ایمان که تجلی انوار الهی است باید بر قلب تابیده شود آن موقع خود خداوند این بخش را به عهده گرفته است.خودش می تاباند.حالا ببنید ما یک حقیقت قدسی ،یک حقیقت معنوی و الهی را در این روایات با نگاه صرف دنیایی، به چه بلای خانمان سوزی دچارش کردیم.که فقط شامل کوتاه کردن موهای زائد بدن و ناخن ها ،مسواک زدن دندانها و امثالهم شده.از بخش قدسی این روایت که طهارت قلب منظور است ، طهارت قلب از رذیله ها و کثیفی های دنیایی منظور است غافل شدید و اصلا ندیدیدو اصلا پی نبردید.در حالیکه اگر موانع سر راه قلب را من و شما پاک کردیم یعنی نصف کار را انجام دادیم ،نصف دوم را هم خدا به لطف بی پایانش بر من و شما عطا خواهد کرد به شرط این که آن نصف اول را عملی کرده باشیم.نصف اول به دست خودمان ،نصف دوم به دست خود خداوند.
طبیب عشق، مسیحا دم است و مشفق                   لیک، چون درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
اگر آن قلب را که می خواهی تجلیات انوار الهی بر آن تابیده شود از سوی شما پاک نشود برای که بتاباند؟پروردگار یکتا مظهر لطف و رحمت است ولی موانع اخلاقی زشت نمی گذارد که این لطف و رحمت به ما برسد.روزی که این کلام از دهان مبارک آقا رسول خدا (ص)خارج شد مردم آن روز، مقصود حضرت را می فهمیدند چون ایشان را نمونه و الگو در همه امور می دیدند.می فهمیدند برای ورود و بودن در آن بهشتی که آقا می فرمایند باید از رذایل اخلاقی پاک شد چون برای ورود در بهشت، دیگر لباس تن که دندان کِرمو داشته باشد و سخت و سنگین و چرکین باشد نقشی ندارد، که بخواهی آن را تمیز کنی .برای بودن در آن بهشت آنچه که باید تمیز باشد قلب است.از حب دنیا و از حسد واز کبر و غرور بی جا و.....
یک کلام و حقیقت قدسی را ببینید چطور تنزل دادند و به کجا رساندند در عین این آقا فرمودند یک کلام دینی است اما در آن ،کلام قدسی به چشم نمی خورد.این عین زیان است .چرا؟چون بعد از یک زمان طولانی رعایت بهداشت در عموم و در خصوص و نبودن کثافات در جامعه دیگر این کلام یک قصه کهنه و بی معنی می شود
که باید به دست فراموشی سپرده شود. چون دیگر در آن روز جایی برای مطرح کردن بهداشت چه به صورت خاص چه به صورت عام وجود ندارد. چون بهداشت همه جا است اما کلام معصوم فقط برای یک دوره و دو دوره مطرح نشده است.در بحارالانوار جلد 77 و جامع احادیث شیعه جلد 2 آمده است که در زمان پیامبر جمعی از دانشمندان یهود خدمت پیغمبر(ص) آمدند عرض کردند: شما در وضو دستور شست و شوی چهار عضوی که از پاک ترین قسمتهای بدن است را داده اید این چه کاری است که انجام می دهید ؟چون می گوییم وضو یعنی پاک کردن ، تمیز کردن .گفتند این چهار تا عضو جزو پاک ترین ها است و همیشه شست و شو می شود و همیشه پاک است چرا در هر وضو شمادستور داده اید که اینها را بشویند ؟جواب حضرت را خوب توجه بفرمائید. آقا فرمودند :قضیه چنین است . در آن بهشت اولیه به آدم گفتند به شجره ممنوعه نزدیک نشو ، شیطان او را وسوسه کرد ، آدم به طرف درختی که نهی شده بود رفت ، به آن درخت نگاه کرد همین که نگاه کرد آبروی او رفت. بعد قدم برداشت از آن به طرف آن درخت رفت.این اولین قدم گناه بود . بعد دست خود را دراز کرد میوه را گرفت و خورد ، زیور و پوشش از دستش رفت.وقتی خود را به این شکل دید دست خود را بر سر گذاشت و شروع به گریه کردن کرد.توبه کرد چون خداوند توبه او را پذیرفت بر آدم و فرزندانش واجب کرد همین اعضاء را بشویند.هر روز و هر بار.چون با دو دست تناول کرده بود.پس باید دو تا دست را تا آرنج بشویند.حضرت آدم دست را بر سر گذاشتند وگریه کردند.فرمان مسح سر رسید. دو تا پا چون حرکت کرده بود و قدم برداشت و به سوی آن شجره رفت باید مسح کشیده شود.صورت هم که چشم نگاه کرد ، دهان تناول نمود باید شسته شود.توجه می فرمائید.وضویی که روزانه بارها تکرار می کنیم یک امر اعتباری بدون باطل نیست.بارها جوان ها از من سوال کردند چه ضرورتی دارد ما از حمام بیرون آمدیم همان دم لباس پوشیدیم سر نماز. چرا دوباره باید وضو بگیریم؟مگر دست و پای ما کثیف است؟این نیست. پس وضو فقط برای تمیز کردن نیست . درصد کوچکی از تمیزی شاید مد نظر است بحث شست و شوی وضو در جنبه آدمیت ما مطرح می شود. خداوند فرمودند : با آب مطلق وضو بگیرید.آب مطلق یعنی چی ؟آب مطلق یعنی بدون رنگ ، بدون شکل ، بدون بو  یا بدون هیچ ماهیت خاصی .چرا؟چون آب مطلق توجه ما را به حضرت حق همراه دارد.یک برگ درخت را با نور مقایسه کنید.هر دوی اینها به یادآورنده عظمت پروردگاری هستند. اما برگ به جهت پیوند با یک نهال ، یک درخت که دارای تنه، ساقه و ریشه بهره برنده از خاک ، بهره برنده از آب و بهره برنده از نور است  ، محدودیت بیشتری دارد و کمتر ما را به آن سو سوق می دهد.اما نور. نور محدودیتی ندارد. آب پرتقال ،آب است ولی پیوسته با مواد پرتقال است .  محدودیت بیشتری دارد نسبت به آب مطلق . آب مطلق هیچ رنگی ندارد. بی رنگی، آن را بیشتر شبیه به عالم معنا و عالم غیب می کند . در سوره هود آیه 30 آمده است :خداوند فرموده است : و کان عرش  علی الماءعرش خداوند بر آب قرار داشت.یعنی هنوز عرش آفریده نشده  بود آب بود.نفرمود اول عرش را آفریدیم بعد آب  در زیرش دادیم .هنوز عرش آفریده نشده بود آب بود.این آب چه آبی است؟که عرش الهی که تجلی اسماء الهی است روی آن قرار دارد.و بعد از این آب قدسی، آن به تجلی می آید.یعنی عرش آفریده می شود .بعد از عرش کرسی آفریده شده است . بعد از کرسی، ارض یعنی زمین آفریده شد.و حالا یکی از اجزای همین ارض همین آب است، همین آبی که ما می خوریم با آن وضو می کنیم و از آن بهره می بریم.پس این آب صورت نازله آن آب قدسی فوق عرش است.می خورید آن را خوب نگاه کن.خود را با آن شست و شو می کنید خوب نگاه کن.از آسمان می ریزد خوب نگاه کن .کسی که به این آب موقع وضو گرفتن نظر می اندازد می تواندبه آن حقیقت فوق عرش منتقل شود. در وضو با دست زدن به آب به آن حقیقت معنوی سیر کند.از این آب به صورت خود می زنیم تا آبرویی که به جهت نگاه به شجره ممنوعه از دست رفته برگردد . با بقایای این آب مسح می کشیم تا کدورت و تیرگی روحی که با نزدیک شدن به شجره ممنوعه برجان و روان انسان وارد شده پاک شود.در همه انسانها در همه اعصار و قرون آن بخش آدمیت آدم وجود داشته و دارد و خواهد داشت.هر دم و هر لحظه با نزدیک شدن به آنچه که خداوند نهی فرموده است همان اتفاق اول که بر آدم رفت بر ما هم می رود.بر آدم یک بار رفت بر من و شما از صبح تا شب چند بار می رود؟به همین دلیل برای رفع این آلودگی که دربخش آدمیت ما اتفاق می افتد هر روز باید وضو بگیریم، عبادت کنیم تا در زندگی زمینی و مادی خودمان روح آسمانی ما مغلوب زمین نشود.از این به بعد منظر نگاهتان باید عوض شود؛ نخواهید عوض کنید نشستن شما اینجا فرجی در کار شما نخواهد کرد.اگر از بین ما کسی بتواند بالا رود شما را  همرا ه نخواهد برد.پس توجه کنید و از فردا به جای نگاه کردن به خیلی چیزها و توجه به خیلی مسائل پیش پا افتاده و بیهوده ، این چنین مسائل را توجه کنید.دستورات دین را از دو منظر نگاه کنید.مبادا مسائل معنوی هر دستور دینی را لوث کنید. در خطبه 192 مشهور به خطبه قاصعه از آقا امیرالمومنین(ع) آمده است که ایشان فرمودند:خداوند عمداً فرموده است به سوی مکه در بیابانی سنگلاخ بدون هیچ مزرعه و آب و آبادانی بروید تا انسانها را بیازماید . با سنگهایی که نه ضرری می رسانند و نه نفعی.شما سختی می کشید فلان چشمه بالای یک کوهی می روید  آب معدنی دارد پای خود را در آن می کنید ده تا مریضيتان خوب می شود، اما اینجا سنگ هایی که در سرزمین مکه است نه ضرر می رساند و نه نفعی دارد.همه اینها برای امتحان انسان ها است تا معلوم شود چه کسی بندگی خدا را پیشه می کند ، چه کسی عصیان می ورزد و روی بر می گرداند.خداوند می فرمایند:به گرد چیزی که به ظاهر هیچ نفعی برای بدن و دنیای شما ندارد طواف کنید.تا بندگی شما رشد کند.کلام امیرالمومنین (ع) است از من نسیت.پس هر دستوری که دین می دهد صرفاً از منظر مادی به آن نگاه نکنید، منظر مادی را بررسی کنید ، خوب است.ولی نه فقط از منظر مادی. خدا دستور داده است مکه بروید، دور خانه بگردید ، خوب می گردم. مگر من ابلیس هستم که خدا به ملائک دستور داد بر آدم سجده کنید.گفت :نمی کنم . گفت : چرا ؟ گفت : من از آتش هستم و او از گل بدبو .من از او برتر هستم. چرا به طواف نمی روی ؟ چرا به خانه خدا نمی روی؟ می گوید :من پول هایم را در این و عصر وزمانه سخت نمی برم مردم در این مملکت از گشنگی دارند می میرند.ببرم و بدهم عربها بخورند.
چه کسی به شما گفت که پول هایتان را ببرید و بدهید عرب ها بخورند . شما هزینه سفرتان را بدهید . خودتان مریض هستید و وقتی به آنجا می روید بازار را خالی می کنید . بار می کنید روی کولتان و با خود می آورید . دین به شما دستور داده به طواف خانه خدا بروید . خانه گلی است ؟ به شما چه ربطی دارد . فقط گچ است و آجر؟ بله به خدا . من به خانه خدا دست زده ام . بخصوص این سری . رفتم به آن قسمتی که حجر اسماعیل می گویند ، رفتم جلو و دست هم به آن دیوار کشیدم . آجر است . هیچ چیز نیست . رویش را موادی کشیده اند که به اصطلاح فرسوده نشود . از بین نرود . هیچ چیز نیست . خب پس چرا به دورش می گردی ؟ مگر تو عقل نداری ؟ چرا چون عقل دارم به دورش می گردم . چرا ؟ چون خداوند فرمود بگرد . خداوند در قرآن فرمود . فرمودند : ابلیس را ببین . به او گفتم به این آدمی که من خلق کردم سجده کن . گفت نمی کنم . گول نخورید . می گوید ابلیس سجده نکرد برای آنکه نمی خواست جز خدایش به کسی سجده کند . خودت را گول نزن . کارت را انجام بده . ابلیس سجده نکرد از سر کبر ، از سر غرور ، از سر خودبرتر بینی . تو به حج نمی روی ، طواف نمی کنی عین ابلیس . می گوید به خدا دوست دارم بروم ولی پولش را ندارم . به خداوند بگو . بگو دوست دارم بیایم ، اسبابش را فراهم کن . ببین چطوری شما را می فرستد . یک جوری می روی که خودت هم متوجه نمی شوی چی بود . هر دستوری در دین برای آن است که بندگی شما رشد کند . مگر آدم و حوا که از بهشت رانده شدند عریان نبودند ؟ عریان بودند. قرآن می گوید عورت های آنها نمایان شد و خجالت کشیدند . پس عریان بودند . پس اگر ما از آن موقع تا به حال زن و مرد عریان می گشتیم ، اشکالی نمی داشت . خداوند دستور داده اند : بپوشان . دیگر بحث هم ندارد . اول دستور را اجرا می کنم چون خدای من دستور داده . بعد به آن نگاه می کنم . برای خودم ظرائفش را جستجو می کنم . نه از برای اینکه جستجو کنم و بعد اطاعت کنم . اطاعت می کنم بعد اگر دوست داشتم جستجو هم می کنم . مثلا می گویند دندان طلا برای مردان سرطان زا است . منع شده است . یعنی خداوند می خواهد که مردها نمیرند . اما از آن طرف به مردها دستور جهاد می دهد. به جنگ می رود و شهید می شود . اینکه با آن نمی خواند که . به من چه ؟ آنجا فرمودند دندان طلا نگذار . نمی گذارم . اینجا فرمودند برو جنگ جهاد کن و بمیر . میروم و  میمیرم . چرا ؟ چون دستور خداوند است . در سوره بقره آیه 21 خداوند فرموده اند : ای مردم پروردگارتان را بپرستید که شما و افراد قبل از شما را آفرید ، باشد که پرهیزگار شوید . توجه بفرمائید ، خداوندی که بندگان را آفرید دستورات شریعت را هم صادر فرمود . چرا؟ چون می خواهند ما با اجرای این دستورات به تقوا برسیم . که چی بشود ؟ می خواهند از طریق تقوای الهی قلب ، عقل ، خیال و اعضا ، همه در یک نظم توحیدی قرار بگیرند .وقتی همه در یک نظم توحیدی قرار گرفتند به معنی قربه الی الله می رسند . و یادمان باشد هر عملی را در دنیا فقط می بایستی با نیت قربه الی الله انجام دهیم . اگر انجام دادیم اعمالمان براساس نیت هایمان هرچقدر اندک ما را به همان سو می برد و اگر انجام ندادیم و نیتمان قربت الی الله نبود آن موقع حساب کارمان را خدا داند که با کیست و در کجا است .
آخرین کلام امروز : پس از این به بعد همه چیز را از منظرهای مختلف نگاه می کنیم . دیگر فقط از یک منظر بحث دنیایی دستورات شریعت به آن نگاه نمی کنیم . که اگر کردیم آرام آرام به همان پوچی که اولین روز مطرح کردم خواهیم رسید . خیلی ساده عرض کردم ، دستور نظافت است . شروع می کنیم . بچه جان نظافت . بچه جان نظافت . پیغمبر فرمود . امام فرمود . اینچنین می شود ، آنچنان می شود . در زمانه ای که همه بهداشت را رعایت می کنند این دستور چه معنی دارد . کلام معصوم را بایگانی کنیم . به سطل بیاندازیم . چه کار کنیم ؟ جایگاه کلام معصوم کجاست ؟ این کلام اول راه آن معنی را داد . ولی در پشت آن و در محتوای آن معانی سنگین تر و ماندنی تری وجود دارد که باید به آن رسید . و اگر به آن توجه نکنیم  هیچ وقت به آن دست پیدا نمی کنیم . توجه کردید . یکی از ایراداتی که به ما می گیرند می گویند بیایید و بروید کشورهای اروپایی را نگاه کنید . چراغ که قرمز می شود می ایستند . حالا یک بی انصافی می گفت یک سگ گذاشته بودند و رانندگی می کرد ، تعلیمش داده بودند ، چراغ که قرمز شد سگ ایستاد . با اینکه هیچ ترددی در روبه رو نبود . بعدش چی ؟ امروز در همان کشورهای اروپایی ، خانم ها که سوار ماشین می شوند اول قفل ماشین را می زنند . چرا ؟ چون در بطن دستورشان معنای بالاتری نبود . خب به آنجا رسیده اند . اتوماتیک وار چراغ را می بینند و صبر می کنند . خط عابر پیاده را می بینند ، صبر می کنند . خط ها برای آنها کشیده شده ، کلیشه ای دیگر در آن خط ها راه می روند . دیگر جابجا نمی شوند . خوب است . ارزشمند است . ولی بعد از آن چه ؟ بعد کجا می روند . به بچه هایتان خوب تعلیم بدهید . به بچه هایتان هر دو وجه قضیه را نشان دهید . آرام آرام که بزرگ می شوند ، به آنها خیانت نکنید . حقیقت هر چیزی را به آنها نشان دهید. ولی شرط آن در ابتدا دیدن حقیقت توسط خود شما است . اگر تا امروز هم با آن مرتبط نشده اید عیبی ندارد . جلوی ضرر را هر کجا بگیرید منفعت است . شروع کنید . در شهرک آزادی ، کنار شهرک فرهنگیان. تازه آن شهرک داشت آباد می شد . شهرداری که آمده بود در آنجا برایشان چراغ های ایستاده دور میدان ها و در خیابانهایشان کشیده بود . این ها می کشیدند و آنها شب ها شبانه چراغ ها و لامپ ها را باز می کردند و می بردند می فروختند یا می شکستند . رفتند و به شهردار گفتند این چه  وضعی است ؟ گفت : به شما ربطی ندارد . دوباره این کار را انجام دهید . گفتند خب فردا هم می برند . فردا هم می شکنند . گفت تا کی ؟ بالاخره عادت می کنند که همان طور ببینند . خسته می شوند . دیگر نمی شکنند . اما اگر همان بچه ها را از اول آموزش داده بودند که مفهوم شکستن و نابود کردن ، از بین بردن آسایش و امنیت و شعور تو است ، این اتفاق نمی افتاد . خب عادتش دادند . شعور  را به آن ندادند . بعد چی ؟ چندین سال که گذشت دیگر خسته می شود . بالاخره یک روزی می آید که دوباره بچه ها لامپ ها را می شکنند . پایه چراغ ها را می کوبند . از بین می برند . چون فکرشان جهت ندارد . اگر می خواهید وقتیکه  از این دنیا تشریف می برید سهم بسزایی برده باشید و همچین دست خالی تشریف نبرید ، بالاخره یک سوغاتی ، یک چه می دانم پیشکشی با خود تان برای آن وری ها که به دیدنتان می آیند داشته باشید ، امروز شروع کنید . نگذارید که دیر شود . یا علی مدد .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید